سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

عشق یار

 
 

 
 
 

پیوند های روزانه

موتور جستجوی شیعه

اخبار روزانه

طرح گل نرگس

 

خبرنامه

   
 
 

امکانات جانبی

پیام‌رسان
نقشه سایت
اوقات شرعی
RSS 2.0

 

 

دانشنامه مهدویت

لوگو دوستان

 

آمار وبلاگ

کل بازدید : 221168
بازدید امروز :8
بازدید دیروز : 3
تعداد کل پست ها : 130

 

درد دل یک ارمنی با مهدی موعود (عج)

 

سودا از آذربایجان غربی نام یک ارمنی است که این دل نوشته را به رشته تحریر در آورده است.....

خدایا نمیدونم دیونه شدم یا عاقل !
همیشه فکر میکردم مهدی مسلمانها همون عیسی ما مسیحیهاست ... فکر میکردم وقتی میگن اللهم العجل لولیک الفرج ... تعجیل در ظهور فرزند خدا مسیح رو میگن ... تو خیال این بودم که فقط اختلافمون برسر نام آنهاست (مهدی و عیسی). خوب ما انتظارمسیح رو میکشیم و مسلمانها انتظار ظهور مهدی را ...
ولی تو این مدت که این آهنگ یا مداحی رو گوش کردم دلم یه هوای دیگه ای داره . یبن طه ...یبن یس ... یبن حیدر... زیباست .
هروقت اسم مهدی می آید تنم میلرزه اشک تو چشمام حلقه میزنه , نمیدونم ... احساس میکنم تو هستی که داری منو جذب خودت میکنی تو کی هستی ؟ یعنی از عیسی هم برتری ... اره برتری که همه مسلمانها انتظار ظهورتو مکشن, ولی امیدوارم یه گوشه نشیننو وفقط بگن خدایا ظهورشو نزدیک کن ... تو تنهایی به تو فکر میکنم میدونی چرا چون نمیشناسمت ,میخوام شمارو پیدا کنم تو وجود خودم , نمیشناسمت ولی میدونم که معجزه ی الهی هستی زمانی به دادم رسیدی که تو تنگنا بودم یکبار با اشک سراغ شما آمدم در خانه شمارو زدم تنهام نگذاشتی اجابتم کردی ... مهدی جان این شبای احیا با ترس پشت در امامزاده رو پله ها نشسته بودم خیلی گریه کردم , گریم از ترس بود ترسیدم منو تو سوگواری جدتون علی (ع) قبول نکنید ترسیدم خود علی(ع) از وجود من تو مراسمش احساس نارضایتی کنه ترسیدم نتونم عزاداری کنم ولی دوست داشتم میونتون باشم .... به کسی نمیگم ارمنی هستم چون تا میگم میدونی چی میگن میگن کافر ... ولی کافر لقب خوبی نیست که به ما میدن من نمیخوام جامعه مسلمون نشین رو بد قلمداد کنم ولی تو ما ارمنی هام ادمای معتقد زیاد پیدا میشه .
به هیچ کس حتی نزدیکترین دوستم نمیگم ارمنی هستم چون خجالت میکشم (میبینی تو شهرخودم میون دوستام احساس غربت میکنم ) ولی وقتی به تو فکر میکنم غربت برام یه معنای بیگانه داره ....

 



جمعه 86 مهر 20 | نظر

طبقه بندی: آشتی با امام زمان

 

دل نوشته ای برای امام زمان(عج)

غربت امام عصر علیه السلام
آقای من!
مولای غریب و تنهای من!
پدر مهربان اهل عالم!
می خواهم غربتت را حکایت کنم؛ غربتی که دوازده قرن است ریشه دوانیده؛ غربتی که اشک آسمان و زمین را جاری ساخته؛ غربتی که حتی برای برخی محبانت، غریب و ناشناخته است؛ غربتی که اجداد طاهرینت پیش از تولد تو بر آن گریسته اند.
من از تصویر این غربت و غم ناتوان ام.
… از آنانی بگویم که خاطر شریف تو را می آزارند؟ (1) از آنها که دستان پدرانه و مهربانت را خون ریز معرفی می کنند؟ از آنها که چنان برق شمشیرت را به رخ می کشند که حتی دوستانت را از ظهورت می ترسانند؟ از آنها که تو را به دور دست ها تبعیدمی کنند؟ از آنها که تو را دست نیافتنی جلوه می دهند؟ از آنها که به نام تو مردم را به دکه های خویش فرا می خوانند؟
… از خود آغاز می کنم که اگر هر کس از خود شروع کند، امر فرج اصلاح خواهد شد. می خواهم به سوی تو برگردم. یقین دارم بر گذشته های پر از غفلتم کریمانه چشم می پوشی؛ می دانم توبه ام را قبول می کنی و با آغوش باز مرا می پذیری؛ می دانم در همان لحظه ها، روزها و سال های غفلت هم، برایم دعا می کردی. من از تو گریزان بودم؛ اما تو هم چون پدری مهربان، دورادور مرا زیرا نظر داشتی … العفو … العفو!


سه شنبه 86 شهریور 13 | نظر

طبقه بندی: آشتی با امام زمان

 

عشق یعنی خسته ام از بی کسی...

عشق یعنی راه رفتن تا سحر
عشق یعنی گریه های بی ثمر
عشق یعنی لحظه های بی کسی
عشق یعنی دوری و دلواپسی
عشق یعنی دوری از زیباترین
غربت مطلق به روی این زمین
عشق یعنی دستهای باز تو
عشق یعنی با تو در پرواز تو
عشق یعنی یک دل تنگ و غریب
عشق یعنی دختری پاک و نجیب
عشق یعنی چشمهای مست او
نامه هایم در فشار دست او
عشق یعنی شعرهای سوخته
عشق یعنی شمع نا افروخته
عشق یعنی تا ابد در راه او
تا همیشه یک جهان گمراه او
عشق یعنی دردهای بی شمار
عشق یعنی عاشق و فصل بهار
عشق یعنی خسته ام از بی کسی
کی به داد این دل من می رسی؟
عشق یعنی سین و آ همراه ناز
عشق یعنی سوی کوی او نماز
عشق یعنی نامه های بی جواب
دیدن و بوئیدن او حین خواب
عشق یعنی سادگی یعنی امیر
او میاید زنده می مانی نمیر!



دوشنبه 86 شهریور 12 | نظر

طبقه بندی: آشتی با امام زمان

 

ظهور

 

 

 

 

 

 

 

خدایا تو را به جان زهرای اطهر(س) ظهور آقایمان را نزدیک کن



چهارشنبه 86 شهریور 7 | نظر

طبقه بندی: آشتی با امام زمان

 

تبریک


دوازدهمین پیشواى معصوم، حضرت حجة بن الحسن المهدى، امام زمان-عجل الله تعالى فرجه-در نیمه شعبان سال 255 هجرى در شهر «سامراء» دیده به جهان گشود. (1) او همنام پیامبر اسلام (م ح م د) و همکنیه آن حضرت (ابو القاسم) است. (2) ولى پیشوایان معصوم از ذکر نام اصلى او نهى فرموده‏اند. (3)


دوازدهمین پیشواى معصوم، حضرت حجة بن الحسن المهدى، امام زمان-عجل الله تعالى فرجه-در نیمه شعبان سال 255 هجرى در شهر «سامراء» دیده به جهان گشود. (1) او همنام پیامبر اسلام (م ح م د) و همکنیه آن حضرت (ابو القاسم) است. (2) ولى پیشوایان معصوم از ذکر نام اصلى او نهى فرموده‏اند. (3)
از جمله القاب آن حضرت، حجت، قائم، خلف صالح، صاحب الزمان (4) ، بقیة الله است (5) و مشهورترین آنها «مهدى‏» مى‏باشد. (6)
پدرش، پیشواى یازدهم حضرت امام حسن عسکرى-علیه السلام-و مادرش، بانوى گرامى «نرجس‏» است (7) که بنام «ریحانه‏» ، «سوسن‏» و «صقیل‏» نیز از او یاد شده است. (8) میزان فضیلت و معنویت نرجس خاتون تا آن حد، والا بود که «حکیمه‏» خواهر امام هادى-علیه السلام-که خود از بانوان عالیقدر خاندان امامت‏بود، او را سرآمد و سرور خاندان خویش، و خود را خدمتگزار او مى‏نامید. (9)

ولادت یوسف گمگشته زهرا مهدی موعود آقا امام زمان (عج) بر منتظران حضرت مبارک باد



چهارشنبه 86 شهریور 7 | نظر بدهید

طبقه بندی: آشتی با امام زمان

 

شاد باش

 

فرا رسیدن سالروز تولد منجی عالم بشریت مهدی موعود حضرت حجت بن الحسن العسکری را به اهل ایمان و معرفت صمیمانه تبریک می گویم.



سه شنبه 86 شهریور 6 | نظر

طبقه بندی: آشتی با امام زمان

 

چیزی شبیه عشق

 آنگاه تن آدم را از خاک ساخت و از روح بی‌پایان خود در او دمید و به فرشتگان امر کرد که بر او سجده برند. امتیاز آدم و همسرش حوّا بر دیگر آفریده‌های ربوبی آن بود که در دل هر دو چیزی شبیه عشق می‌تپید.
هیچ کس فکر نمی‌کرد فرزند آنها رسم عاشقی را زیر پا بگذارد. بیچاره هابیل! چه زود رفت..


چند روز قبل از شنبه:

خدا همه چیز را آفریده بود. فقط جای آدم خالی بود. کسی که بتواند در چهرة او بنگرد و زیبایی خود را تماشا کند. پس فرشتگان را گرد آورد و آنها را از ارادة خود خبردار کرد. آنگاه تن آدم را از خاک ساخت و از روح بی‌پایان خود در او دمید و به فرشتگان امر کرد که بر او سجده برند.
امتیاز آدم و همسرش حوّا بر دیگر آفریده‌های ربوبی آن بود که در دل هر دو چیزی شبیه عشق می‌تپید.
هیچ کس فکر نمی‌کرد فرزند آنها رسم عاشقی را زیر پا بگذارد. بیچاره هابیل! چه زود رفت...


شنبه:

خدا می‌دانست که اگر یک مرد میان این قوم با این دل‌های تیره و فاسد پیدا شود، نوح است و بس. پس در گوش او چیزی زمزمه کرد، چیزی شبیه عشق. نوح برخاست و برای ابلاغ رسالتش بی‌آنکه مزدی طلبد، دست به کار شد. امّا کسی او را جدّی نگرفت. به امر خدا کشتی‌ای ساخت و عاشقان را زوج زوج در آن نشاند. کشتی که به راه افتاد، آنان که از قانون عاشقی سرپیچی کرده بودند به هلاکت رسیدند...


یکشنبه:

خدا رازی را که به نوح گفته بود برای ابراهیم بازگو کرد. چیزی شبیه عشق.
ابراهیم که سر از پا نمی‌شناخت به میان آتش افکنده شد و در حالی که بوی یاس‌های سپید و شقایق‌های سرخ، زمین و آسمان را پر کرده بود، به سلامت به در آمد.
بت‌ها خوار شده بودند و نمرود در مانده. امّا قصه به همین جا
ختم نشد.
اسماعیل از تشنگی به ستوه آمد و زمزم پاداش سعی هاجر گشت. پایه‌های کعبه بالا رفت و ابراهیم عرق‌ریزان آنچه را از خدا شنیده بود برای فرزندش تکرار می‌کرد...


دوشنبه:

فقط یک چیز می‌توانست بی‌تابی موسی را به آرامش و قرار بدل کند. از درخت صدایی شنید، تلاوتی آسمانی، آوایی ملکوتی، چیزی شبیه عشق.
و موسی به راه افتاد. دیگر نه از فرعون واهمه داشت، نه دل نگران سرنوشت خود بود و نه حتی به شعیب می‌اندیشید. او با بردباری آزار فرعونیان و بهانه‌جویی اسرائیلیان را تحمل می‌کرد و آنگاه که از گوساله و سامری به خشم آمده بود و هارون را عتاب می‌کرد گویی کسی دوباره او را به رسم عاشقان نوید داد و موسی همة آنچه را در طور آموخته بود یک جا پیشکش هارون کرد...


سه شنبه:

زن یا مرد؟ برای خدا چه فرقی می‌کند. مهم گوشی است که می‌شنود، چشمی است که می‌بیند و دلی که همیشه زنده است حتی اگر حس‌هایش به هم آمیخته شوند.
امروز خدا سر در گوش مریم گذاشت و چیزی شبیه عشق را با او نجوا کرد.
مریم جرئت یافت. پسرکش را در آغوش گرفت و روانه شد به سوی همة عالم.
مسیح گفت بندة خداست. خدا به او کتاب داده و او را پیامبر کرده. گفت که هر کجا باشد مبارک است. گفت که به نماز و زکات و نیکی به مادر سفارش شده است. گفت که ستیزه‌گر و شقی نیست. درود خدا بر او که عاشقی را خوب می‌دانست...


چهارشنبه:

امروز چهرة آسمانیان درخشان‌تر از همیشه است و قاصدک‌ها خوش‌خبرترین‌اند.
امروز در و دیوار عالم از ته دل می‌خندند و خدا می‌داند که در حرا چه می‌گذرد.
جبرئیل می‌گوید بخوان و محبوب خدا، عزیز دل خدا، محمد خدا، که خواندن نمی‌داند با اشاره و عنایت او اسم ربّش را که آفریننده است به زبان می‌آورد و بدین گونه عاشقانه‌ای دیگر آغاز می‌شود.
خدا قصة چیزی را برای رسولش می‌گوید. چیزی شبیه عشق و نامش را به محمد می‌آموزد.
بدن محمد به لرزه درمی‌آید. خدیجه، گلیمی برای او می‌آورد و او گلیم را بر خود می‌پیچد.
ابوطالب پیغام مکّیان را برای محمد می‌آورد و پیامبر که سر مست نامی است که آموخته پاسخ می‌دهد که:
اگر خورشید را در دست راستم و ماه را در دست چپم بگذارند از دعوت خویش دست نمی‌کشم.
روز پر ماجرایی است امروز.
هجرت از مکه، ورود به یثرب، بنای مسجد، غزوه‌ها و سریه‌ها، شهادت‌ها و مردانگی‌ها و سرانجام فتح مکه، هر دلی از بوی نشانه‌ها و عطر آیات، بی‌خود می‌شود. امّا کار محمد به پایان نرسیده. بخشی از رسالتش مانده که اگر انجام نشود گویی هیچ نکرده باید نام چیزی شبیه عشق را به کسی بیاموزد...


پنج‌شنبه
:
پیش‌روندگان باز می‌گردند. عقب ماندگان می‌رسند. منبری مهیّا می‌شود و پس از اقامة نماز، محمد خطبه را آغاز می‌کند.
غدیر شاهد بود که پیمان شکنان بد عهد، نخستین تبریک گویان به علی بودند.

همه دیدند پیامبر دست او را بلند کرد. همه دیدند پیامبر برایش دعا کرد. همه دیدند پیامبر برای دوستانش دعا کرد. برخی حتّی نام چیزی شبیه عشق را هم از لابه لای حرف‌های پیامبر شنیدند و علی مأموریت یافت که پس از پیامبر نگهبان آن باشد نگهبان چیزی شبیه عشق.
حجت بر همگان تمام شد...


جمعه:
خورشیدی پشت ابر پنهان است. همه می‌دانیم که هست. اگر نباشد خشت خشت عالم فرو می‌ریزد. اگر نباشد مردم نمی‌توانند چیزی شبیه عشق را بفهمند. اگر نباشد راز خدا در گوش آدم، زمزمة الهی بر جان نوح، معمای ابراهیم، خطاب موسی، رمز عیسی و نام محمد دانسته نمی‌شود.

او جمعه‌ای مثل امروز می‌آید و نام چیزی شبیه عشق را بلند و رسا فریاد می‌کند. او می‌آید و مردم را به مهر می‌خواند. همچون آدم که فرزندانش را به مهر فرا خواند و همچون نوح و ابراهیم و موسی و عیسی که قومشان را و عصرشان را به مهر فرا خواندند و همچون محمد که مهربان بود و حرف و سخنش جز مهر نبود و همچون علی و فرزندان او که داعیان مهر بودند.

او می‌آید و کلامش را با نام خداوند مهربانی و گذشت آغاز می‌کند...


دوشنبه 86 شهریور 5 | نظر

طبقه بندی: آشتی با امام زمان

 

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin