سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

عشق یار

 
 

 
 
 

پیوند های روزانه

موتور جستجوی شیعه

اخبار روزانه

طرح گل نرگس

 

خبرنامه

   
 
 

امکانات جانبی

پیام‌رسان
نقشه سایت
اوقات شرعی
RSS 2.0

 

 

دانشنامه مهدویت

لوگو دوستان

 

آمار وبلاگ

کل بازدید : 223704
بازدید امروز :11
بازدید دیروز : 26
تعداد کل پست ها : 130

 

امام زمان(عج)

 

بسم اله الرحمن الرحیم "والعصر ان انسان لفی خسر "

 این آن لحظه ایست که ما در خسرانیم ،چه مومن ،چه کافر ، چه خوب ، چه بد چه و چه وچه . . . . . . . ، که از آن جمال بی مثال و آفتاب وصال بدوریم و محروم ، ماییم که در صحرای بی آب و علف دنیا ، غریب و بی کس فتاده ایم و دست غفلت بدل نهاده، هر کس سویی فتاده .

افسوس و هزاران آه جانسوز ، که خود نمی دانیم از چه منبع فیضی محرومیم و گرفتار بیماری غفلت ، و همه و همه در خسران جبران ناپذیریم که این ایام فراق ایام بی حاصلی است و به قول شاعر : اوقات خوش آن بود که با دوست به سر شد باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود همه در خسران و بی حاصلی و بی خبری هستیم در طبقات و سنخیات مختلف یکی به مادیات ، دیگری با ملک و زمین و مال ، سه دیگر با منال و میراث و عیال ، و آن دیگری به نماز و تقوا و دستار و این یکی به کفر و ناسزایی و شهوات واین همان " اکثرهم لا یومنون " و " اکثرهم لا یعلمون " و هزاران"اکثرهم " دیگر قران ، و مگر نه این است که ما نیز جزیی از آن " اکثرهم " هستیم .

و من در این وادی کثرت نفی ها بخود میگویم : ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند و لیاقت خود را بهتر از این وصف نتوانم کرد که : ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست عرض خود میبری و زحمت ما می داری من که خود میدانم و خدای دانایان ، که در چه خسرانی هستم و سر فرو برده وادی وصالم که از چه مهلکهء خسرانی بیرون آمدم ومن میدانم که انسان شدن در این عصر لجن و پیشرفت و تکنولوژی ، و نزد این انسان پیشرفته مرموز کثیف و حیله گر واین پایی که در گل خسران گیر کرده ، محال است . این همان انسانی است که به رنگ و آب وخال و خط خسران اراسته شده است . و اما در این وادی سرگردانی و دلواپسی ، غربت و بی کسی ،کسالت و تکرار ، بیم ویاس وناامیدی ، در این سرای بی کسی ، که کسی به در نمی زند، ودر این زمستان سرد ، که سقف آسمان کوتاه شده وهوا و فضا دل تنگ شده ، و همه به اکراه دست دوستی و یکرنگی و ...... از بغل بیرون می آورند و در این شب ظلمانی که جز پیش پا را دید ، نتوان . تکیه امیدی هست ، کران آرامشی هست ، کس خبر کننده ای هست ، بهار خوش و خرمی هست ، دست بت شکنی از تبار ابراهیمی هست ، وفجر صادقی هست ، نور امیدی هست که صبح های کاذب را در هم می شکند وشب ظلمانی را می برد . و امروز همه امیدوار ، همه و همه ، ناامید و باامید ، متقی وکناهکار ، مومن و کافر ، درستکار وبدکار ، متحجر و مدرنیسم ، پیشرفته وجهان سوم ، وامروز بیشتر از هر زمان دیگر کمبود آفتاب وجودت ، در شب لبریزی طاقات احساس می شود امروز دو جهان پیشرفته و عقب افتاده به یک تفاهم مبارک از دو راه متفاوت رسیده اند و آن کمبود منجی مقدس برتر است .

و خواهد آمد آنکه شفیع بلا واسطه درگاه غافر است و افسوس که آمدنش چون قبر مادرش نامعلوم . چه آمدن با شکوهی که من افتاده در منجلاب ، که بوی تعفنم خودم را نیز آزار میدهد ، امیدوار . چه آمدن به موقعی ، که انسانهای افتاده در عصر مدرنیسم ، سخت به کشفش نیازمند ، وچه آمدن کیمیا واری که انسانهای ماشینی مسخ شده ،در وادی خسران و زیانکاری ، نیک نیازمند تعمیر و برگرداندن به عهد بوق وحجر، عهد صفا و یکرنگی ، عهد وفا و پیمان ، عهد صلح و دیگر خواهی ، نفی خودپسندی ، عهد نوع دوستی و بشریت دوستی ، که : " بنی آدم اعضا یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند چو عضوی بدرد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار وچه آمدن آرامش بخشی که"الا الذین آمنو و عملو الصالحات و تواصو باالحق و تواصو باالصبر " در میان این عصر لجن و انسانهای پیشرفته بی دین و قید ویا متحجر زبان نفهم ، با داروی صبر و تمسک به حق ، وصالت را به شیرینی دکان حلوایی لمس خواهند کرد که دیگر کار از چشیدن گذشته است از بس تلخکامی به دهن که چه عرض کنم از سر هم بالاتر زده . امروز همه چهره ها گرد آلود یاس و ناامیدی اند ، گیجی و سرگشتگی ، ردای نازیبای تن انسانهاست ، تنفر از هم نوع و پناه بردن به حیوان برای همدم و همراهی ، نشانه تنهایی آشکار انسانهاست .

امروز بیش از هر زمان دیگر انسانها نیازمند آب حیاتند ، بیش از هر زمان دیگر نیازمند وجود خضر مانند تو برای رسیدن به آب زلال حیاتند . امروز بیش از هر زمان دیگر ، نیازمند آب زلال و گوارای دوستی و محبتیم ، نیازمند سخنان سحر آمیز و جان بخشیم ، نیازمند سنگ صبور گله مندی های روزمره زندگی مانیم . نیازمند انسان خدا گونه ایم ، نیازمند دست بت شکن ابراهیمیم ، نیازمند دست مشعشع موسی ایم ، نیازمند نفس مسیحایی عیسی ایم ، نیازمند زبان حقگوی عیسی ایم ، نیازمند و تشنه تر و مستسقی تر شبه محمدیم ، تشنه " خلق العظیم " گونه محمدیم ، نیازمند اسوه زنده حسنه ایم ، نیازمند انسان کامل کننده اخلاقیم و در یک کلام نیازمند کامل کننده ال محمدیم . واین شرح حال من بود و اما تو ........ واما تو باید بیایی که از جنس نوری و منتظر ظهور ، باید بیایی که تویی تفسیر عشقهای ناتمامم ، وتویی گره گشای عقده های ناگشوده ام ، و تویی جولانگاه عشق سرگشته ام ، و تویی خواننده دفتر سینه ناگشوده ام ، و تویی بخشایشگر گناه نابخشوده ام ، و تویی آن دریایی که منم قطره وامانده از او ، که چرکین گشته ام : تو با منی ام من از خودم دورم چو قطره از دریا من از تو مهجورم اما،مایه ی امید این است که دریا بدیها را در خود حل می کند و تنها تویی، که تو مانده ای و مسخ نشده ای تنها تویی که عیارت کم نشده ، تو مانده ای که معیار تمام انسانیت باشی ، و تو مانده ای که امید بماند ، وتومانده ای که بن بست نابود شود . و تو بمان که این من و منم ها ارزش ماندن ندارند ، و تو بمان و سکان عشق را هدایت کن ، و امید انسان مدرن سرگشته باش ، و تو بمان و تو بمان و تو بمان ..........................................



چهارشنبه 88 مهر 29 | نظر

 

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin