گستردگى علم و فنآورى (تکنولوژى) و تولید انبوه کالاها و زرق و برقهاى گوناگون، آسمان حقیقت را تیره و تار مىکند و انسان مىپندارد که به هر آنچه خواسته است، دستیافته و دیگر هیچ نیازى ندارد. اما هنگامى که روح بىتاب آدمى بیدار مىشود (2) ، در این آسمان غبار آلود و هیاهوى تبلیغات، به آگاهى رسیده و به بن بستخویش اعتراف مىکند.
چارلى چاپلین در نامهاى به دخترش مىنویسد: دخترم غرب مىدرخشد، اما نور ندارد.
آلوین تافلر متفکر و نظریهپرداز معاصر نیز مىگوید: فهرست مشکلاتى که جامعه ما (غرب و بویژه آمریکا) با آن مواجه است، تمامى ندارد. با دیدن فروپاشى پیاپى نهادهاى یک تمدن صنعتى در حال جان کندن (3) ، به درون غرقاب بىکفایتى و فساد، بوى انحطاط اخلاق آن نیز مشام را مىآزارد. در نتیجه، موج ناخشنودى و فشار براى تغییرات فضا را انباشته است. در پاسخ به این فشارها هزاران طرح ارائه مىشود که همگى مدعىاند، اساسى و بنیادى یا حتى انقلابى هستند، اما بارها و بارها مقررات و قوانین و طرحها و دستورالعملهاى جدید که همگى به منظور حل مشکلات ما تهیه و تدوین شدهاند، کمانه مىکنند و بر وخامت مشکلات ما مىافزایند و این احساس عجز و یاس را دامن مىزنند که هیچ فایدهاى ندارد و مؤثر نیست. این احساس براى هر نظام دمکراسى خطرناک است و نیاز شدید به «وجود مرد سوار بر اسب سفید» ضرب المثلها را هر چه بیشتر دامن مىزند. (4)
آیا این اعترافات چیزى جز بن بست را تداعى مىکنند؟ آن هم از طرف کسانى که داعیه رهبرى جهان و نظم نوین جهانى را دارند.
بن بستهاى سهگانه انسان
انسان معاصر به بن بست رسیده و راه نجات مىجوید. البته ممکن است تا مدتى دچار گنگى و گیجى باشد، اما سرانجام بیدار مىشود و همین بیدارى عمومى و فراگیر از شرایط ظهور مىباشد.
بن بستها عبارتند از:
1. بن بست علم و صنعت.
2. بن بست جنگ و تنازع.
3. بن بست درونى و درگیرى انسان با نیروهاى درون خویش.
مقصود از بن بست علم و صنعت این است که دانش آدمى با همه گستردگىاش در تبیین رابطه انسان با جهان، نارسا و ناقص است، چون تمام رابطههاى او را نمىداند; در حالى که ما بخوبى ارتباط انسان را با هستى احساس مىکنیم. امروز انسان مىتواند ادعا کند که در کوچکترین حرکتهایش، با عالم رابطه برقرار مىکند و تاثیر گرفته و تاثیر مىگذارد; چنان که قرآن کریم از این تاثیرپذیرى و تاثیر گذارى خبر داده است: «ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس» ; فساد در خشکى و دریا آشکار شد، به خاطر آنچه دستهاى مردم کسب نموده است.
روشن است که هر کدام از این رابطهها نیز ضابطه و قاعده خاص خودش را دارد. یعنى برخوردى که با آب داریم، نمىتوانیم با اسید داشته باشیم; چنان که آب را مىنوشیم و از اسید حذر مىنماییم. و یا وقتى سیبى را مىخوریم، از وقتى که مقدارى از آن در رگهاى ما به خون تبدیل مىشود و انرژى و حرارت تولید مىکند تا زمانى که مواد زاید آن دفع مىشود، ما با تمام جهان رابطه برقرار مىکنیم. حالا از خود مىپرسیم، در چنین روابط دقیقى چه کسى و چه چیزى مىتواند اصول و ضوابط صحیح این رابطهها را به انسان نشان بدهد. انسان درمانده باید این راهنمایى را در کجا جستجو کند. در اینجا، با جرات مىتوان گفت که نه علم و نه غریزه آدمى کافى نیستند، زیرا دانش بشر با کمک تجربه پیش مىرود، یعنى ابزار دانش او تجربه مىباشد و مگر انسان همه هستى را تجربه کرده است و اصلا میدان تجربه او تا کجا کشش دارد؟
غریزه انسان نیز کور و سرکش است و فقط به استفاده مىاندیشد; در حالى که پیش از ارتباط و استفاده باید به قواعد و ضوابط بهرهمندى دست پیدا کنیم. اگر شخصى یک وسیله برقى بخرد، پیش از به کار گرفتن آن، محتاطانه اول به برنامه آن دستگاه (یا کاتالوگ) مراجعه مىکند که نکند این وسیله حساس بسوزد. آیا آدمى به چنین برنامهاى نیاز ندارد؟ وقتى مىدانیم کارهاى انسان با این بلندپروازىهاى بىحساب، بدون عکس العمل نمىماند و طبیعت و نظام هستى، بازتاب کارش را به او باز مىگرداند، نمىتوان بىگدار به آب زد.
این جهان کوه است و فعل ما ندا
سازمان محیط زیستسوئد در نشریه سال 1993 م. چنین آوردهاست: امروزه در بین مسؤولان محیط زیست در اروپا و آمریکا، هیچ کسى نیست که از خطر و ضایعات محیط زیستى در اثر سوراخ شدن قشر لایه ازن، اثرات گلخانه و بارانهاى اسیدى و غیره آگاه نباشد. با توجه به مشکلات اقتصادى، اجتماعى و سیاسى که امروزه این مسؤولان با آن دستبه گریبان هستند و امکان توجه و اقدام لازم به مسائل محیط زیست را محدود مىسازد، آینده محیط زیستبسیار تاریک به نظر مىرسد. (5)
بنابر آنچه گذشت، انسان ناچار است که با جهان و نظام آن رابطه داشته باشد و در این ارتباط گسترده یا باید بىحساب حرکت کند و متحمل صدمات شود و یا اینکه پناهگاهى دیگر بجوید; پناهگاهى که در سیاهى جهل آدمى، سپیده دمى را نوید دهد و شب تاریک او را نورانى کند و برنامهاى روشن و کامل ارائه دهد.
بن بست دوم، بن بست جنگ و منازعات بىوقفه است. جنگ و جهل و فقر با یکدیگر ممزوج شدهاند. در این میان، قدرتهاى بزرگ با هدف به دست آوردن ثروتهاى هنگفت و فروش سلاحهاى مرگبار، توطئه نموده و جنگ افروزى مىنمایند. شهید آوینى مىنویسد:
وحشت از نظام تکنولوژیک همزمان با شیفتگى بشر در برابر محصولات جدید و خودکار (6) بیشتر افزایش مىیابد. اگر عادت وجود نداشت، هم اکنون بشر از وحشتسلاحهاى اتمى قرار از کف مىنهاد. ترس از نظامهاى قدرتمندى که قدرت خود را بر میزان تخریب سلاحهاى اتمى استوار داشتهاند، از خود این سلاحها بیشتر است. (7)
تنها در جنگ امریکا علیه ویتنام، از مدرنترین سلاحهاى پیشرفته و ادوات نظامى در زمین و به وسیله ناوگان دریایى و بالگردهاى توپ دار و بمبارانهاى گسترده و لاینقطع هوایى به وسیله بمب افکنهاى معروف (52 - آ) که بخصوص در سالهاى 1972 به اوج خود رسید و در آنها از جمله بمبهاى آتشزا، خوشهاى و ناپاله استفاده گردید، از سموم دفع آفات گیاهى قوى و با درصد بالا نیز استفاده شد. به این ترتیب که آن را روى جنگلها و مزارع نواحى مورد نظر پخش کردند تا آنها را بطور کلى نابود کنند تا مدافعین ویتنامى هم از نظر مواد غذایى در فشار قرار گیرند و هم اینکه نتوانند از جنگلها استفاده نمایند. پس از این کار، کارشناسان کشاورزى و محیط زیست آمریکایى اظهار داشتند: در صورت مراقبت و رسیدگى، 400 - 300 سال طول خواهد کشید که طبیعت این نواحى به حالت اولیه بازگردد. تعدادکشته شدگان ویتنام شمالى 1200000 نفر و تعداد کشته شدگان مردمى به چند میلیون نفر رسید.
از اینها گذشته، از نظر اجتماعى نیز در اثر گسترش فرهنگ آمریکایى به ویتنام جنوبى، آسیب شدیدى وارد شد که نتیجه حضور نیروهاى آمریکایى بود. از جمله در سایگون مرکز حکومت ویتنام، به یک شهر بزرگ فحشا و فساد و مرکز فعالیتها و معاملات انواع و اقسام مواد مخدر و تبهکارىها تبدیل شد و عادات و رسوم آمریکایىها در بین مقامات حکومتى و دیگر اقشار طرفدار سیاست آمریکا توسعه زیادى پیدا کرد و آداب و رسوم سنتى - ملى ویتنام به شدت تضعیف شد. (8)
بن بستسوم، نیروهاى مهاجم درون است. در درون آدمى، نبردى بین نیروهاى گوناگون است که او را به خود مشغول مىکند. تلقین، تحریک، وسوسهها، کششها و تمایلات هوس آلود، حتى آرزوهاى خفته را بیدار مىکند. این درگیرىها آدمى را دچار آشوب و آشفتگى مىکند و به سوى تجزیه شدن مىکشاند. حاصل این وضعیت، هدر رفتن توانمندىها، قابلیتها و رکود اوست. اینها وسوسههاى خناس (9) گونهاى است در سینه آدمى که او را به تضاد و نومیدى مىکشاند; زیرا گاهى آدمى از حرفها و جلوهها اثر نمىپذیرد، اما وسوسهها و تلقینها را ضعیف مىکند و یا به راهى ناخواسته مىکشاند. «الذى یوسوس فى صدور الناس من الجنة والناس». چقدر زیبا گفته است صاحبدلى که من در کودکى، وقتى مىشنیدم در کعبه سیصد و چند بت گذاشته بودند، تعجب مىکردم، ولى بعدها دیدم در دل کوچک من بتهاى بیشمارى صف بستهاند و بتهاى بزرگ نفس و شیطان و دنیا، با گروهى بیشمار از بتهاى کوچک در من غوغایى راه انداختهاند و شب و روزم را پر کردهاند و حال آن که انسان باید اینها را مهار کند و از کفر و شرک، به توحید برسد.
نفس اژدرهاست کى مرده است
از غم بى آلتى افسرده است
شهید آوینى از قول ارنستیونگهر مىنویسد: نقطه مقابل خوش بینى، نومیدى از خویشتن است که امروز بسى انتشار یافته است. انسان در مقابل آنچه در حال آمدن است، چیزى ندارد تا بگذارد، نه از نظر ارزشها و ملاکها و نه از نظر نیروى درونى. در چنین حالت روحى هیچ گونه مقاومتى در قبال هراس آنى نیست و هراس چون گردابى گسترده مىشود. درستبه همان اندازه که ضعف بشرى افزوده مىشود و دست آخر، وحشت است که چون یک عنصر، آدمى را احاطه مىکند. (10)
راه نجات
راه نجات از بن بستهاى سه گانه، نیرویى است که بتواند ایمان و عشق و نصرت و یارى و در نهایت، سرپرستى و ولایت انسان را به شایستگى عهدهدار شود و تضادها را حل کند و شور و حرکتبیافریند. نیرویى که به عشقهاى کوچک آدمى شکل بدهد و او را رهبرى کند. ترسها، ضعفها، کینهها و هوسهاى آلوده را به ضد خویش تبدیل نموده، وسوسههاى درونى را خنثى کند.
ولایتى که از سه ویژگى دانش گسترده، دلسوزى، پاکى و عدم تعلق برخوردار باشد. در بینش دین اسلام، در مرحله اول اصل ایمان به خدا و توحید، پایان دهنده این نگرانى هاست «الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الى النور»; خداوند سرپرست کسانى است که ایمان مىآورند و اوست که خدا آنان را از تاریکىها به نور مىکشاند.
اثر این عشق به خداوند در درون، مبارزه با هواى نفس، شیطان و جلوههاست که جهاد اکبر نام دارد و در بیرون، جهاد با طاغوت شکل مىگیرد و رهبرى معصوم را مىطلبد. آن که در درون، غیر خدا را تحمل نکرد، در بیرون قطعا حاکمیت الهى را تحمل نخواهد کرد. این ایمان، مانع وسوسهها شده، نیروهاى باطنى را هماهنگ مىکند; ترکیب این هدایت و معرفتبه محبت و ایمان بزرگترى مینجامد که بخل آدمى را به سخاوت و ترس و وسوسه را به قدرت و یاس و ناامیدى را به توکل تبدیل مىکند، چنان که در آیه 7 سوره فرقان آمده است: «یبدل الله سیئاتهم حسنات».
و چنین است که اولیاء خداوند نه ترس از گذشته دارند و نه غمى از آینده «ان اولیاء الله لاخوف علیهم و لا هم یحزنون»، اما از آنجا که آدمى به رهبرى از جنس خود نیاز دارد، (11) بعد از ولایتخداوند، ولایت و سرپرستى انسان طبق آیه 80 سوره نساء، به وسیله پیامبر ادامه مىیابد و اطاعت او عین اطاعتخداست. سپس این ودیعه به امام و نظام امامت انتقال مىیابد; چرا که امام به استثناء وحى، داراى عصمت است; عصمت ترکیبى از آگاهى و پاکى از هر آلودگى است. پیامبرصلى الله علیه وآله علم خود را به سینه امامعلیه السلام منتقل نموده و امامعلیه السلام عهدهدار رهبرى در غیبت رسول خدا مىشود. او همان ولایت رسول اللهصلى الله علیه وآله را دارد; زیرا بعد از تلقى دانش وحى و علم هدایت (12) هنگامى که روحى به آزادى رسید و جز امر حق امرى نداشت و جز خدا، خواست دیگرى نداشت، این روح به ولایت مىرسد و دستور او، حتى نگاه او در دلهاى موحد عاشق حرکت مىآفریند.
اما همچنان که پیامبران، گروهى تکذیب شده و گروهى کشته مىشوند، ائمه اطهارعلیهم السلام نیز گروهى مقتول و گروهى مسموم مىشوند (ما منا الا مقتول او مسموم). و خداوند از آنجا که اراده نموده است تا امر حق را اتمام نماید و به کمال رساند (13) ، پس مدبر بزرگ هستى دستبه تدبیرى شگفت زده و آخرین حجتخود را ذخیره مىکند و او را در پرده غیبت مىکشاند، تا به انسان بگوید: اکنون که شما آمادگى و تحمل حاکمیت نور و عقل و عدل را ندارید، پس بن بستها را تجریه کنید و آنگاه که نیاز به او را احساس نمودید و وجود او را طالب شدید و خود را مهیاى ظهور نمودید، موعود اذن ظهور خواهد یافت تا آدمى ببیند که در پناه حاکمیت معصوم چگونه همه استعدادهایش شکوفا مىشود و به سوى خدا سوق داده مىشود.
و چه زیباست این حدیث که مىفرماید: دولت ما آخرین دولتخواهد بود و این امر (حکومت مهدىعلیه السلام) برقرار نمىگردد، مگر آنکه همه مدعیان حکومت، دولت تشکیل مىدهند، براى اینکه هیچکس نگوید که اگر ما بودیم عدالت را برقرار مىکردیم، سپس قائم برمىخیزد و به حق و عدالتحکومت مىنماید
اعتقاد به امام مهدىعلیه السلام ویژه شیعه نیست و این اتفاق نظر در اعتقاد اهل سنت نیز هست. بیش از شش هزار حدیث در کتابهاى شیعه و سنى در این باره موجود است. (15) جالب این است که این وعده ظهور از زبان پاک پیامبرصلى الله علیه وآله تا امام حسن عسگرىعلیه السلام نقل شده است. بسیارى از آیات قرآن بر قیام امام موعودعلیه السلام تفسیر شدهاند. روایات دراین باره آنقدر زیادند که انتخاب آنها مشکل است.
یک نمونه زیبا
ابوحمزه ثمالى مىگوید: از امام باقرعلیه السلام پرسیدم که آیا همه شما ائمه قائم به حق نیستید؟ فرمود: بله. گفتم: پس چرا او را قائم نام نهادهاند.
امام باقرعلیه السلام فرمود: آنگاه که جد من حسینعلیه السلام که درود خدا بر او باد، کشته شد، ناله و ضجه فرشتگان که همراه گریه بود به خداوند رسید و گفتند: اى معبود و مولاى ما! آیا از کشندگان برگزیده و فرزند برگزیده و بهترین آفریده خویش آگاهى؟ پس خداوند وحى نمود کهاى فرشتگان قرار بگیرید; به عزت و جلالم که از قاتلین انتقام خواهد گرفت. سپس از امامانى که از نسل حسینعلیه السلام بودند، پرده برداشته و فرشتگان با دیدن این مطلب خوشحال شدند. در میان ائمه یکى از آنها ایستاده بود و نماز مىگزارد. سپس خداوند فرمود: با این قائم از کشندگان انتقام خواهم گرفت. (16)
سخنانى از زبان پر مهر منجى
1. «انا بقیة الله فی ارضه و المتقم من اعدائه، انا خاتم الاوصیاء و بی یرفع البلاء عن اهلی و شیعتی...; من باقىمانده خدا در زمین و انتقام گیرنده از دشمنان او هستم. من پایان بخش سلسله جانشینان پیامبرم و به خاطر من است که خداوند بلاها را از خاندان و شیعیانم دور مىسازد. (17)
2. در جلد دوم کتاب احتجاج آمده است: نشانه حرکت و قیام ما از این انزوا، حادثهاى است که در مکه معظمه رخ خواهد داد، حادثهاى برخاسته از انسانى پلید، منافق و نکوهیده که خونریزى را حلال مىشمرد و با نیرنگ خود آهنگ جان مؤمنان مىنماید. اما با آن کار به هدف ظالمانه خود نخواهد رسید; زیرا ما با دعایى که از دارنده آسمان پوشیده نمىماند و رد نمىشود، براى حفاظت و نگهدارى اهل ایمان آمادهایم.
3. «و اما وجه الانتفاع بی فی غیبتی...» ; و اما چگونگى بهرهمندى از من در دوران غیبتم، همچون بهرهورى از خورشید است، هنگامى که ابرها آن را از دیدگان بپوشانند و من براى اهل زمین موجب امنیت و امان مىباشم، همچنان که ستارگان براى اهل آسمان. پس از آنچه به شما فایدهاى ندارد، پرسش نکنید و براى چیزى که نیاز ندارید، خود را به سخنى نیندازید.
و براى تعجیل فرج بسیار دعا کنید که به راستى همین دعا، گشایش براى شماست. (کمال الدین، شیخ صدوق (ره)، ص 485)
یک پرسش و پاسخ
شاید براى برخى یا بسیارى این پرسش وجود داشته باشد که امام مهدىعلیه السلام در غیبت کبرى، با دوستداران و ارادتمندان چه رابطهاى دارد و چه تاثیرى بر جهان مىگذارد؟ گرچه همه مىدانیم که ایشان در دوران غیبت صغرى (که قریب 70 سال طول کشید) ، از طریق چهار نایب خاص خویش روابط روشنى با شیعیان داشته و به سؤالهاى ایشان پاسخ دادهاند (رجوع شود به اصول کافى، باب حجت) .
حضرت مهدىعلیه السلام علم سرشار است (18) و شاهد رنجهاى آدمى است، چگونه مىتوان تصور نمود که در این دوران سخت، ایشان عنایتى نداشته باشد. تعبیر خورشید پشت ابر حاکى از حقیقتى است که دو معناى کلى دارد. اول آن که حکمت غیبت لازم مىنماید که ظهور در زمان مناسب اتفاق افتد. دوم آن که این خورشید همیشه زیر ابر نیست و گاهگاهى رخ نموده و جلوه مىکند. و این از بهترین دلایل وجود اوست. علامه مجلسى (ره) در بحارالانوار، جلد 52، این تعبیر (خورشید پشت ابر) را به هشت صورت تفسیر نموده است که در اینجا، دو مورد آن را ذکر مىکنیم:
1- همان طور که مردم هنگامى که خورشید در حجاب پنهان شده است، هر لحظه انتظار پدیدار شدنش را دارند، شیعیان مخلص نیز در ایام غیبت او هر لحظه منتظر خروج و ظهورند و هرگز ناامید نمىشوند.
2- گاهى خورشیداز زیر ابر بیرون مىآید و افرادى به او مىنگرند و گروهى نیز غافلند، به همین ترتیب ممکن استبنابر مصلحتبینى آن گرامى، براى بعضى ظاهر شود و برخى محروم بمانند.
یکى از جلوهها
اکنون از صد هزاران یک مورد را براى شما برگزیدهایم.
یولى یک دختر چینى است. او هنگامى که به دعوت دوستش سوار تاکسى مىشود تا به کلیسا برود. اشتباها! تاکسى در کنار مسجد توقف مىکند و یولى به مسجد مىرود. از همین جا نور حق به دلش مىتابد و با خواندن یک کتاب به اسلام علاقهمند مىگردد. سپس به دنبال کسى مىگردد که ثبات قلبى به او ببخشد و ناگهان با امام زمانشعلیه السلام ملاقات مىکند.
در پایان
در پایان بحث، بخشى از برکات و مشخصات دوران ظهور را بیان مىکنیم تا ببینید که در سایه وجود آن خورشید، انسان به بن بست نخواهد رسید:
1- بالندگى و شکوفایى حیرتانگیز عقل
2- امنیت فراگیر
3- امنیت کودکان
4- فرصتى کامل براى عبادت و پرداختن به هدف آفرینش
5- گسترش پیوندها و ارتباطات
6- آشکار شدن گنجهاى پنهان
7- آبادى گسترده زمین
8- عدالت در همه ابعاد
9- ممنوعیتخونریزى
10- حذف ربا
11- ممنوعیتشراب
12- رفع زنا
13- طولانى شدن عمرها
14- حفظ امانات
15- دفع اشرار و نابودى آنان
16- دوام زندگى صالحان
17- ریشه کنى بغض نسبتبه اهل بیتعلیهم السلام که سمبل خوبىها هستند.
18- تقسیم عادلانه امکانات
19- گسترش و پرده بردارى از دانشهاى نهفته
20- قضاوت در پرتو دانش داورى (19)
خلاصه مقاله در چگونگى نجات از بن بستها
بن بست علمى انسان که براى تنظیم روابط او در هستى کافى نبود با ارتباط موعودعلیه السلام و حجتخدا با وحى و تسلط بر آن و بویژه آنکه کلیه علوم دیگرى نیز به دست وى گشوده مىشود، حل مىشود; چنان که امام صادقعلیه السلام مىفرماید: دانش بیست و هفتحرف (گونه و قسمت) است. پس تمامى آنچه پیامبران آوردند دو حرف بیشتر نبود و مردم نیز بیش از دو حرف نشناختهاند. آنگاه که قائم ما برخیزد، بیست و پنجحرف دیگر را آشکار مىنماید و در بین مردم انتشار مىدهد و آن دو حرف قبلى هم ضمیمه مىگردد; که مجموعه به بیست و هفتحرف بالغ مىشود.
جنگ و درگیرى با قدرتى بىنظیر که به امامعلیه السلام بخشیده شده است، به اضافه عنصر افزایش عقل، در مردمان به سامان مىرسد.
زیرا رهبران کفر و هم پیمانان آنان نابود شده و وقتى عقل و انضباط روحى و اخلاقى در انسان به شکوفایى رسید و امکانات زندگى به اندازه کافى و عادلانه در اختیار بشر قرار گرفت، دیگر حماقت کنار رفته و جنگهاى خانمان سوز پاى نمىگیرد. چنانکه در حدیثشگفتى مىخوانیم.
امام باقرعلیه السلام مىفرماید: هنگامى که قائم ما برخیزد، دستش را بر سر بندگان گذارده و عقل آنان را متمرکز نموده و از نشست نجات مىدهد و قواى عقلانى را به کمال مىرساند.
در این حدیث، غیر از واژه عقل، احلام نیز آمده است که به مفهوم انضباط نفس و طبع آدمى از هیجان و غضب مىباشد; همان تعادل روحى که نیاز آدمیان بوده و هست و خواهد بود. بن بست درونى انسان با عشق بزرگتر و توحید درونى گشوده مىشود; چرا که «الذین آمنو اشد حبا لله» ; آنان که ایمان آوردهاند، شدیدترین عشق آنها به خداست و در نتیجه، بزرگى خدا در دلهاشان، آنان را از حقارت در برابر دیگر معبودها نجات مىدهد.
حاکمیت عشق به ولایت امام مهدىعلیه السلام اثر شگفت آورى در تسلط انسان بر قواى متضاد درونى ایجاد مىکند و کسى که ولایت آنان را پذیرفته است را به قدرتى مضاعف در درون مسلح مىکند که پیوسته او را در برابر قوا و وساوس شرورانه نصرت مىدهد. منتظر حقیقى که ولایت و محبت اهل بیت و امام زمانعلیه السلام را در درون بپذیرد، به نیرویى باطنى تایید مىشود. در این روایت تامل کنید: براى قلب مؤمن دو گوش است، گوشى که در آن ملک و فرشته نجوى مىکند و گوشى که وسواس خناس در آن مىدمد. سپس امامعلیه السلام این آیه را تلاوت فرمود: «وایدهم بروح منه» خدا آنان را با روحى از جانب خویش یارى مىکند.
نکته جالب در این حدیث، جمله آخر امام ابالحسنعلیه السلام است که مىفرماید: ما روح را با اطاعتخدا و عمل براى او کمک و تایید مىکنیم. (تفسیر المیزان جلد 19 - ص 408 و 409)
پذیرش ولایت ائمهعلیهم السلام به مؤمن نیرویى مىدهد که توان او را براى مبارزه با شیطان بیشتر مىکند. در زمان حاکمیت مهدى موعودعلیه السلام، سهم وسوسهها و جلوههاى بیرونى و عوامل انحراف به صفر مىرسد.
تاثیر ولایت ائمه اطهارعلیهم السلام در دورى از بدىها و گرایش به خوبىها و زیبایىها به خاطر شناخت تعالى وجودى آنهاست. آنها جلوهاى زیبا و متعالى از انسانیت را به نمایش مىگذارند که مطالعه حکایت آنان در تاریخ، انسان را به سوى خوبىها مىکشانده و سبب مىشود که آدمى با دیو درون به مبارزه برخیزد.
عزیز الله حیدرى
پىنوشتها:
1. قطعهاى نقل شده از کیهان ویژه، شماره 52.
2. این بعد وجود آدم همان است که خداوند، بعد از خلقت جسمانى او که همه، حتى جانوران دارند، فرمود: «وانشاناه خلقا آخر»; و به انسان آفرینش دیگر دادیم. این همان ترکیب ویژه آدمى است که به آنچه هست راضى نیست و مطلوب دیگرى مىطلبد.
3. این حرفها را با بحرانى که این روزها در نیویورک ایجاد شده، مىتوان سنجید. یک کارشناس آمریکایى مىگوید: تمامى اقتصاد ما در کمتر از یک ساعت در هم پاشید!
4. منوچهر دبیر سیاسى، آلوین و هایدى تافلر (از مشاوران سیاستمداران آمریکا)، به سوى تمدن جدید، نشر سیمرغ، ص 96 - 97.
5. در غرب چه مىگذرد، ص 158.
6. شهید آوینى کلمه اتوماسیون را به کار برده است.
7. مجموعه مقالات شهید سید مرتضى آوینى، فردایى دیگر، ص 77.
8. در غرب چه مىگذرد، ص 194 - 195.
9. خناس: نهفته و پنهان.
10. سید مرتضى آوینى، فردایى دیگر، ص 76 - 77.
11. انعام، آیه 9: و اگر فرشته هم (به عنوان پیامبر) مىفرستادیم او را در هیات مردى در مىآوردیم.
12. امام باقرعلیه السلام فرمودهاند: هنگامیکه آیه «وکل شی احصیناه فی امام مبین»; همه چیز را در امام آشکار جمع نمودهایم، نازل شد. ابوبکر و عمر برخاستند و گفتند: اى پیامبر! آیا منظور از آن تورات است؟ فرمود: نه. عرض کردند: انجیل است؟ فرمود: نه. عرض کردند: قرآن است؟ فرمود: نه. در این هنگام امیرمؤمنان علىعلیه السلام به سوى پیامبر آمد، رسول خدا فرمود: امام مبین این مرد است. اوست امامى که خداوند متعال همه چیز را در او احصاء فرمودهاست (معانى الاخبار، شیخ صدوق (ره)، ص 95) .
13. امام مهدىعلیه السلام فرمودهاند: «ابى الله عزوجل للحق الا اتماما و للباطل الا زهوقا» ; خداوند اراده نموده است که (حاکمیت) حق کامل شود و باطل نابود گردد (بحارالانوار، جلد 53) .
14. میزان الحکمه، جلد 1، حدیث 1219.
15. آیت الله صافى گلپایگانى، منتخب الاثر، افزون بر 30 کتاب به شکل مستقل از بزرگان اهل سنت در این باره تالیف شده است.
16. بحارالانوار، جلد 51، ص 28 - 29.
17. کرامات المهدىعلیه السلام، ص 78، به نقل از کلمة الامام المهدىعلیه السلام.
18. در زیارت آل یاسین مىخوانیم: سلام بر تو اى علم مصبوب.
19. مصدر این فهرست، کتاب شریف منتخب الاثر و بحارالانوار، جلد 52 و غیبت نعمانى مىباشد.