صفات پسندیده و کمالات انسانی به دو صورت در انسان پدید میآید: یکی از راه تلاش و کوشش و جدیت خود انسان و دیگری از طریق وراثت و کمالاتی که در پدر و مادر و اجداد انسان وجود دارد. از این رهگذر است که نقش مادر و کمالات وجودی او در پدید آوردن فرزندی با کمال و شایسته کاملاً آشکار میگردد.
پیشوایان معصوم(ع) چون دارای رسالتی بس مهم و جهانی بودند، از پدران و مادران باکمال و برجسته که دارای ویژگیهای خاصی بودند، چشم به جهان گشودند. آنان سعی میکردند زنان شایستهای را برای خود انتخاب کنند تا شایستگی پرورش و تربیت امامان معصوم را داشته باشند.
پیوندی مبارک
نرجس خاتون مادر امام دوازدهم، از نوادگان شمعون، وصی حضرت عیسی(ع) که از جمال ظاهری برخوردار بود از کودکی تحت تعلیم جدّش، قیصر روم قرار گرفت و با بهرهگیری از اساتید چیرهدست آن روزگار علوم و کمالات فراوان کسب کرد و با زبانهای مختلف آشنا گشت. او خود در پاسخ کسی که از او سؤال میکند: تو که رومی هستی چگونه با زبان عربی این چنین آشنایی داری؟ میگوید: جدم به تربیت من اهمیت زیادی میداد و در این راه از هیچ کوششی دریغ نکرد و در همین راستا زنی را که به چند زبان تسلط داشت برگزید تا صبح و شام عربی را به من بیاموزد و من از این راه زبان عربی را به خوبی فرا گرفتم.
او در آغاز، مسیحی بود که در عالم رؤیا پیامبر گرامی اسلام(ص) و علی(ع) و سایر پیشوایان معصوم برای خواستگاری وی به منزل جدش میروند و حضرت عیسی(ع) از آنان استقبال میکند. در این هنگام رسول گرامی اسلام(ص) در حالی که به امام حسن عسگری(ع) اشاره میکند میفرماید: ای روح خدا! من به خواستگاری دختر وصی تو شمعون برای فرزندم آمدهام، که حضرت عیسی نگاهی به شمعون کرده و میگوید: چه شرافتی نصیب تو شده. با این پیوند مبارک شما موافقت کن، شمعون هم موافقت مینماید. سپس رسول خدا بالای منبر قرار میگیرد و خطبه میخواند و نرجس را به عقد امام حسن عسگری(ع) در میآورد و حاضرین را بر این امر گواه میگیرد.
و این چنین اراده حق برای به وجود آوردن دادگستر و مصلح بزرگ عالم و تحقق عدالت و مساوات کامل در جهان تبلور مییابد.
عشق مقدس
پس از انجام مراسم عقد، نرجس علاقه و محبت وصفناپذیری نسبت به امام حسن عسگری(ع) پیدا میکند. این عشق آن چنان در وجود وی شعلهور میگردد که تمام وجود او را فرا میگیرد و او را از خواب و خوراک بازداشته بیمار و رنجور مینماید. پزشکان حاذق را برای مداوای او میآورند. آنان هر چه در توان داشته به کار میگیرند ولی نتیجهای حاصل نمیشود. جد نرجس که از این وضع بسیار افسرده و ناراحت است به او میگوید: دخترم هر آرزویی که داری بگو تا برآورده نمایم. او که به خاطر پاکی و صداقت و صفات برجسته انسانی و کمالات و این پیوند مبارک در خواب، به اسلام علاقهمند شده بود، میفرماید: اسیران مسلمان را از زندان آزاد کن، امید است به برکت آنان، حضرت عیسی و مادرش مرا شفا دهند. جدش نیز چنین میکند، و او به ظاهر اظهار بهبودی میکند تا باز هم حاکمان روم به مسلمین ادای احترام بیشتری کنند.
بعد از سپری شدن چهارده شب از ماجرای رؤیا، نرجس خاتون، حضرت فاطمه(س) و مریم(س) و حوریان بهشتی را در عالم خواب مشاهده میکند. حضرت مریم در حالی که به حضرت فاطمه(س) اشاره میکند، میفرماید: ایشان بانوی بانوان جهان و مادرشوهر تو است. نرجس دامن فاطمه(س) را گرفته و گریه میکند و از اینکه تا کنون به خدمت امام حسن عسگری(ع) نرسیده اظهار ناراحتی و نگرانی مینماید.
او در عالم رؤیا به وسیله حضرت فاطمه(س) اسلام میآورد. سپس در عالم خواب امام حسن عسگری(ع) را ملاقات میکند و به این طریق فراق، مبدل به وصال میشود.
در بیت امامت
بشیر بنسلیمان از همسایگان امام دهم، حضرت هادی(ع) و از شیعیان مخلص و از نوادگان ابوایوب انصاری است. او نقل میکند: روزی امام علینقی(ع) مرا احضار کرد و فرمود: میخواهم تو را به فضیلتی برسانم که بدان وسیله بر سایر شیعیان برتری یابی. آنگاه نامهای که به خط رومی نوشته بود به من داد و فرمود: به بغداد برو و از میان کسانی که با
کشتی از روم به آنجا آورده میشوند کنیزی را با این خصوصیات برای من خریداری نما و من بر اساس دستور آن حضرت روانه بغداد شدم و با همان خصوصیاتی که حضرت فرموده بود، بانوی مورد نظر را پیدا کرده، نامه امام را به وی دادم. او با دیدن دستخط مبارک امام هادی(ع) از شوق وصال سخت گریست. و از صاحب خود درخواست کرد که باید مرا به این فرد تحویل دهی.
بعد از بحثهای طولانی سرانجام فرد موردنظر را به همان مبلغی که امام فرموده بود خریداری نمودم و نرجس نامه آن حضرت را بر دیده مینهاد و آن را میبوسید.
بشیر میگوید: چگونه نامهای را میبوسی که نویسنده آن را نمیشناسی. نرجس ماجرای رؤیای خود را مفصل بیان نموده آنگاه او را به سامره خدمت امام هادی(ع) آوردند. امام هادی(ع) در اولین ملاقات به وی فرمود: «تو را به فرزندی بشارت میدهم که شرق و غرب عالم را مالک شود و جهان را از عدل و داد پر کند در آن هنگام که از ظلم و ستم پر شده باشد.»
نرجس عرض میکند: «این فرزند از کیست؟» «امام هادی(ع) میفرماید: از همان کسی که در عالم رؤیا تو را به عقد او در آوردند. آیا اگر او را ببینی میشناسی؟ پاسخ داد: «از آن شبی که به محضر حضرت زهرا(س) رسیدم تا کنون شبی نیست که او را در عالم رؤیا ملاقات نکنم.»
آنگاه حضرت دستور داد تا خواهرش حکیمهخاتون را حاضر کنند و به وی فرمود: خواهرم، این بانو، همان است که گفته بودم. حکیمهخاتون، نرجس را در آغوش گرفته، و از ملاقات با او بسیار شادمان میشود. سپس امام هادی(ع) به حکیمهخاتون میفرماید: او را به خانه خود ببر و واجبات و مستحبات دینی را به او بیاموز. همانا او همسر فرزندم حسن و مادر قائم آل محمد است.(1)
از این پیوند الهی و مبارک، حضرت مهدی(ع) به صورتی معجزهآسا بدون آنکه آثار حملی در مادرش آشکار باشد یا کسی از آن آگاهی داشته باشد، متولد شد. در اینجا چگونگی تولد آن حضرت بر اساس نقل حکیمهخاتون ذکر میشود.
میلاد آفتاب
حکیمهخاتون میگوید: امام حسن عسگری(ع) کسی را دنبال من فرستاد که امشب (نیمهشعبان) برای افطار نزد ما بیا؛ چون خداوند در چنین شبی حجّت خود را آشکار میکند.
پرسیدم: این مولود از چه کسی است؟
فرمود: از نرجس. عرض کردم: من در نرجسخاتون هیچ گونه اثر حملی مشاهده نمیکنم.
امام حسن(ع) فرمود: موضوع همان است که گفتم. من در حالی که نشسته بودم نرجس آمد و کفش مرا از پایم بیرون آورد و فرمود: بانوی من! حالتان چطور است؟ گفتم تو بانوی من و خانوادهام هستی. او در حالی که از این سخن شگفتزده شده بود با حالت ناراحتی فرمود: این چه سخنی است که میگویی؟
گفتم: خداوند در این شب به تو فرزندی عطا میکند که سرور و آقای دنیا و آخرت خواهد شد. نرجس از این سخن بس خجالت کشید. آنگاه افطار کرده بعد از نماز عشا به بستر رفتم. چون پاسی از نیمهشب گذشت برخاستم و نماز شب خواندم و مجددا به خواب رفتم. سپس بیدار شدم و از اتاق بیرون رفتم تا از طلوع فجر بااطلاع شوم. در این حال این سخن به ذهنم آمد که چرا حجت خدا تا حال آشکار نشده است! نزدیک بود از این جهت شبههایی در دلم ایجاد شود که ناگهان امام حسن عسگری(ع) از اتاق مجاور صدا زد: ای عمه! شتاب مکن که موعد نزدیک است. بعد از شنیدن این سخن نشستم و مشغول تلاوت قرآن شدم که نرجسخاتون از خواب پرید. با شتاب خود را به او رساندم و پرسیدم چیزی احساس میکنی؟ پاسخ داد: آری. گفتم: نام خدا را بر زبان جاری کن. این همان مطلبی است که گفتم دل را آرام گردان و مضطرب مباش.
در این حال پرده نوری میان من و او کشیده شد. ناگاه متوجه شدم که کودک ولادت یافته است. چون جامه را از روی نرجس برداشتم، آن مولود سر به سجده گذاشته مشغول ذکر خدا بود. هنگامی که او را برگرفتم، دیدم پاک و پاکیزه است. در این هنگام امام حسن عسگری(ع) صدا زد: عمه! فرزندم را نزد من بیاور.
وقتی که نوزاد را خدمت آن حضرت بردم، او را در آغوش گرفت و بر دست و چشم و پاهای کودک دست میکشید. آنگاه در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت.
پیام امید و نوید
آنگاه امام حسن عسگری(ع) خطاب به کودک کرده فرمود: فرزندم سخن بگو. که ناگهان مولود گفت:
اشهد ان لا اله الا اللّه و اشهد ان محمدا رسول اللّه.
پس از آن به امامت امیر مؤمنان حضرت علی(ع) و سایر ائمه معصومین علیهمالسلام شهادت داد و چون به نام خود رسید گفت:
الّلهُمَ اَنْجِزْلی وعدی وَ اَتْمِمْ لی اَمْری وَ ثَبَّتْ وَطْأتی و امْلأ الارضَ بی عَدْلاً و قِسْطاً.(2)
پروردگارا! وعده مرا قطعی گردان و امر مرا به اتمام رسان و مرا ثابتقدم بدار و زمین را به وسیله من از عدل و داد پر کن.
و در بعضی روایات وارد شده که آن حضرت هنگام ولادت این آیه را تلاوت فرمود: وَ نُریدُ اَنْ نَمُنَّ عَلی الذینَ استُضْعِفُوا فِی الارضِ و نَجْعَلَهُمْ الوارثینَ.(3)
و بدین سان وعده الهی محقق گردید و حضرت بقیةاللّه(عج) از نرجس متولد شد.
البته برخی نام مادر آن حضرت را سوسن، ریحانه و صیقل ذکر کردهاند. ولی بر اساس بعضی روایات این اسامی همه مربوط به یک نفر بوده که نرجس باشد، و او را صیقل گفتهاند چون هنگامی که آن حضرت باردار شده بود دارای نورانیت و جلای مخصوص بوده است.(4)
از این حادثه مهم و شگفتانگیز میتوان استفادههایی نمود که به برخی از آنها اشاره میشود.
1ـ نقش زن در این امر مهم که تحولی همهجانبه و بینظیر توسط حضرت بقیةاللّه الاعظم(عج) در زمان ظهور پدید میآید قابل توجه است. تحول و دگرگونی بسیار سازنده که برای ما چگونگی آن قابل تصور نمیباشد. خداوند متعال برای به وجود آوردن مولودی که منشاء این تحول است، بانوی باکمال و شایستهای برگزید که در منطقهای قرار داشت که با جهان اسلام فاصله زیادی دارد. اما خداوند که چنین اراده کرده تمام مقدمات لازم جهت رسیدن این بانو به بیت امامت را فراهم مینماید. زیرا تنها او است که شایستگی دارد مادر امام زمان گردد، و نه غیر او. اهمیت و مقام والای این بانوی بزرگ را میتوان از جملهای که امام هادی(ع) به بشیر بنسلیمان فرمود درک کرد. آن حضرت هنگامی که تصمیم گرفت او را برای آوردن آن بانوی بزرگ به بغداد بفرستد به وی فرمود: میخواهم تو را به فضیلتی برسانم که بدان وسیله بر سایر شیعیان برتری یابی.(5)
2ـ نقش حضرت عیسی(ع) و وصی او شمعون که این امر میتواند در گرایش مسیحیت به حضرت مهدی(عج) و حمایت از آن حضرت و پذیرفتن دعوتش مؤثر باشد. چون آنان با اعتبار اینکه حضرت نرجس از روم و غرب بوده و از نوادگان شمعون محسوب میشود، برای همکاری و یاری مصلح جهانی دارای انگیزههای بیشتری هستند.
3ـ آنچه اراده خداست محقق خواهد شد، زیرا خداوند با مخفی نگه داشتن جریان بارداری مادر حضرت مهدی، او را از گزند دشمنان که در صدد جلوگیری از تولدش بودند حفظ نمود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1ـ معجم احادیث الامام المهدی، ج4، ص200 ـ 196؛ کمالالدین ج2، ص423 ـ 418؛ بحارالانوار ج51، ص10 ـ 6؛ اثبات الهداة ج3، ص393؛ غیبت شیخ طوسی ص124؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج4، ص440.
2ـ بحارالانوار، ج51، ص13؛ کمال الدین، ج2، ص428؛ معجم احادیث المهدی(ع)، ج4، ص352؛ اعلام الوری، ص394؛ ینابیع الموده، ص450، باب 79 با مختصر تفاوتی.
3ـ قصص، آیه 5.
4ـ کمالالدین، ج2، ص432.
5ـ همان، ص417 ـ 418.