دربارهى شخصیت ممتاز زهراى اطهر (ع)، گفتارها و نوشتارها و اظهارنظرها، چه از دوست و چه از دشمن- به ویژه دشمن دانا و با انصاف- بسیار فراوان است. در جهان اندیشه و علم و پژوهش، وجود ذیجود فاطمه (ع)، محور برخورد آراء و افکار گوناگون گردیده و میدانهاى گستردهاى را براى قلمفرسایىهاى پرشور ایجاد کرده است.
هماکنون که نگارنده، مشغول تنظیم این بخش از گفتارهاى کتاب حاضر است، دهها کتاب مختلف، از نویسندگان و متفکران اطراف و اکناف جهان را پیش روى خود دارد، که در فصل فصل هر کدام از این کتب و رسالات، شخصیت و زندگى پربار و افتخارآمیز آن حضرت، از ابعاد مختلف مورد بحث و گفتگو قرار گرفته است. از آنجا که نقل و بررسى مجموع آن گفتهها و نوشتهها، در این مجال اندک به هیچ وجه ممکن و میسر نیست، ناگزیر سعى مىشود که در این فصل کتاب، برخى از نقطهنظرهاى چند تن از انبوه نویسندگان و متفکران مختلف، به اختصار نقل و بازگویى شود. با این امید که خوانندگان این نوشتار، تنها با مختصرى از بازتاب عظمت روح و شموخ مقام علمى و معنوى و مذهبى آن بانوى بزرگ اسلام، در جهان تحقیق و نگارش آشنا شوند، و انعکاس نیمرخ آن چهرهى درخشان را در آئینهى کتابها و رسالات نظاره کنند. در این بخش، نخست قسمتى از آراى دانشمندان غیر اسلامى بازگو مىشود و سپس آرا و نظرات مشاهیر صاحبنظران اسلامى منعکس مىگردد.
نخست از یک نویسنده و شاعر و ادیب مسیحى به نام «سلیمان کتانى» که داراى تألیفات مشهور و موفقى در چهرهنگارى شخصیتهاى اسلامى است، مطلب را آغاز مىکنیم.
براى آشنایى با وى لازم به تذکر است که: چند سال قبل، کتابخانهى عربى اسلامى در نجف اشرف، مسابقهاى در میان عموم نویسندگان عرب ترتیب داد، تا دربارهى شخصیت والا و ممتاز مولاى متقیان على بن ابیطالب (ع) قلمفرسایى کنند. در آن مسابقه، نویسندهى چیرهدست لبنانى، و ادیب و شاعر صاحب انصاف نصرانى، آقاى سلیمان کتانى، با نوشتن کتابى تحت عنوان «الإمام على نبراس و متراس» شرکت جست. پس از بررسى تمام کتب و آثار شرکت داده شده در مسابقه، کتاب سلیمان کتانى مقام نخست را به دست آورد و نویسنده مزبور برندهى جایزهى اول شد.
بار دوم، همان کتابخانه، نگارش کتابى را در مورد شخصیت درخشان بانوى بزرگ اسلام، فاطمه زهرا (ع) به مسابقه گذاشت و نویسندگان و محققان و شخصیتهاى علمى و ادبى متعددى در این مسابقه شرکت جستند. این بار نیز نویسندهى مسیحى نامبرده با نوشتن کتابى تحت عنوان «فاطمة الزهرا، وترٌ فى غمدٍ» (فاطمه زهرا، زهى در نیام) مقام نخست را به خود اختصاص داد و برندهى جایزه شد.
گرچه در این گزینشها، در مرحلهى اول احتمال تشویق کردن یک فرد مسیحى که در عالم مسایل اسلامى به تحقیق و نگارش پرداخته است بىوجه نیست. و باز گرچه همین امر، در صورتى که نوشتههاى شرکتکنندگان در مسابقه در سطح مساوى و برابر قرار داشته باشند، خود مىتواند مجوز برنده شدن یک فرد مسیحى در مسابقه باشد، ولى با مطالعهى کتاب مزبور روشن مىشود که این حد اطلاعات و آگاهى و این شور و حماسه قابل تحسین است که یک فرد بیگانه و خارج از اسلام، آنچنان از غناى فرهنگى و ادبى و احساسى و عاطفى سرشار باشد که در مورد یک شخصیت اسلامى کتاب بنویسد، و در جمع نویسندگان مسلمان شرکت جوید و عرض وجود کند و تا حدود زیادى هم به حقیقت مطلب برسد. لذا اگر کتاب او حائز مقام اول و برندهى جایزه مىگردد، جاى حرفى و بحثى نیست، چرا که شخصیت زهرا اطهر (ع) یک شخصیت جهانى و الهى است که عموم مردم در مورد او حق اظهار نظر و قلمفرسایى دارند، و سخن دوست را، از هر زبان و قلمى که انسان بشنود و بخواند، زیبا و پسندیده است و مصداق «الفضل ما شهدت به الأعداء» خواهد بود. امروزه که شخصیت جمیله بوپاشاها، ایندیرا گاندىها، فلورانسها، الیزابتها و بنتالهدىها و نظایر آن در سطح وسیعى از جهان مورد تجزیه و تحلیل قرار مىگیرد، آیا جا ندارد که شخصیت فوقالعاده والاى این بانوى بزرگ اسلامى در عرصهى جهانى مورد معرفى و شناسایى قرار گیرد؟
نویسندهى مورد بحث، دربارهى شخصیت زهرا، شعر و حماس به کار مىبرد، سمفونى احساساتش اوج مىگیرد و بهترین شورها و عواطف شاعرانه را نثار او مىکند...
او در آغاز کتابش مىنویسد: «فاطمهى زهرا (ع) مقامى والاتر از آن دارد که سندهاى تاریخى و روایتى به سوى او اشاره کنند، و گرامىتر از آن است که شرح حال گونهها به جانب وى راهنما باشند. فاطمه (علیهاالسلام) را همین چهارچوب کافى است که: وى دختر محمد (ص) و همسر على (ع) و مادر حسن و حسین (ع) و بزرگ بانوى جهان است». (1) و در پایان کتابش مىگوید: «فاطمه، اى دخت مصطفى! اى روشنترین چهرهاى که زمین را بر روى دو کتف خود بلند کرد، تو جز دو نوبت براى زمین لبخند نزدى: یک بار در سیماى پدر، آن دم که در بستر آرمیده بود و تو را مژدهى قرب وصل مىداد لبخند زدى. و لبخندى دیگر، بدان هنگام گرداگرد لبان تو مىگردید که جان بر لب داشتى و واپسین دم خویش را فروفرستادى... تو همیشه با محبت زیست کردى، تو با پاکى و پاکدامنى زیستى، براى پاکیزهترین مادرى که دو ریحانه زادى و پروردى و بر قامت آن دو جامهاى از خز بخشندگى پوشاندى... تو زمین را همراه با لبخندى استهزاآمیز رها کردى و به ابدیت پیوستى، اى دختر پیامبر! اى همسر على! اى مادر حسن و حسین، و اى بزرگ بانوى بانوان همه جهانها و اعصار» (2)و باز در جاى دیگر مىنویسد: «قهرمانى نیرویى نیست که مستند به تن و بازو باشد، یا مستند به تاج و تخت، بلکه قهرمانى چیزى است که منطق عقل، رشد و فهم را به کار گیرد، آنگاه هدفها را تعیین کند و برنامه را ترسیم نماید. و قهرمانى زهرا، چیزى جز این معنى بزرگ نبود. از این رو از هر چه عامل روشنایى دیگران مىشد بهره گرفت، بى آنکه بازوان ناتوان و نزار، و پهلوهاى لاغر و نحیف وى در این خواست از مؤثر باشد». (3)
پی نوشتها
1ـ کتاب «فاطمة الزهراء وترٌ فى غمد»، پیشگفتار، ص 3.
2ـ ص 205 ترجمهى همان کتاب.
3ـ ص 211 همان ترجمه.