مناظره دو دانشمند اهل سنت درباره حقانیت حضرت مهدی(عج)
|
|
مناظره دو دانشمند اهل سنت درباره حقانیت حضرت مهدی(عج)
مهدویت حقیقتی انگار ناپذیر است به طوری که گاه بعضی از دانشمندان اهل سنت بدان اعتراض کرده اند خردمندی از میان خودشان به او پاسخ داده است.
خبرگزاری شبستان: اعتقاد به مهدویت از جمله حقایق و ذخائری است که خداوند افتخار آن را به دیم مبین اسلام عطا فرموده است از این رو دانشمندان و بزرگان هردو مذهب اهل تسنن و تشیع در شرایطی که بدان حمله ای صورت گرفته به دفاع برخواسته اند.
ابن خلدون، از دانشمندان قرن هشتم و صاحب تاریخ معروف در مقدمه تاریخ خود مى گوید: بدان که بین همه مسلمانان مشهور است که با گذشت روزگاران ناگزیر در آخر زمان مردى از اهل بیت ظهور مى کند که دین را یارى و عدالت را آشکار مى سازند و مسلمانان از او پیروى مى کنند وى بر ممالک اسلامى استیلا مى یابد و مهدى نامیده مى شود و خروج دجال و حوادث پس از او که از نشانه هاى مسلم قیامت است بعد از ظهور وى اتفاق مى افتد و عیسى بعد از فرود مى آید و دجال را مى کشد و یا همزمان با ظهور مهدى فرود مى آید و او را در کشتن دجال یارى مى نماید و در نماز به مهدى اقتدا مى کند. (1)
آنگاه ابن خلدون بیست و هفت روایت را که درباره مهدى (ع) آمده است مورد بررسى قرار مى دهد و در مورد برخى از روایان آن انتقاد مى کند و در پایان مناقشات خود، این عبارت را مى آورد. این است همه روایاتى که راویان در شان مهدى (ع) و ظهور وى در آخر زمان آورده اند، و چنانکه ملاحظه نمودى بجز اندکى، بقیه خالى از نقد و انتقاد نیست.(2)
سپس برخى از آرای اهل تصوف را درباره مهدى منتظر مورد نقد و بررسى قرار داده و آنگاه بحث خود را با این گفتار پایان مى دهد.
و حقیقتى که شایان ذکر است اینکه هیچ دعوتى نسبت به دین و حکومت کامل نمى شود مگر با وجود قدرت و حمایت قبیله اى که از آن پشتیبانى و دفاع کنند تا آنکه امر خدا در آن آشکار گردد.
و این مطلب را قبلا بیان کردیم و با براهین قطعى نشان دادیم که همبستگى شدید فاطمى ها و حتى قریش در سراسر جهان بکلى متلاشى شد و ملت هاى دیگرى پیدا شدند که تعصبى بالاتر از تعصب قریش داشتند مگر گروهى از طالبیان از جمله بنى حسن و بنى حسین و بنى جعفر که در سرزمین حجاز در مکه و ینبع در مدینه باقى ماند و در آن شهرها پراکنده اند و بر آن نقاط غالب هستند، آنها دسته هایى هستند که از لحاظ وطن و حکومت و راءى و عقیده بصورت متفرق و پراکنده بسر مى برند و شمار آنان به هزاران تن مى رسد.
بنابراین چنانچه ظهور این مهدى صحیح باشد دلیلى برظهور و دعوت او وجود ندارد مگر آنکه از ایشان باشد و خداوند دلهاى آنان را در پیروى از وى به یکدیگر الفت و پیوند دهد تا با قدرت تمام و حمایت کامل به ابراز دعوت خود بپردازد و مردم را به پذیرفتن آن وادار سازد اما به غیر این روش ، مانند اینکه فردى فاطمى در گوشه اى از جهان بدون حمایت و پشتیبانى (فاطمى ها) و بدون قوت و قدرت و صرفا به خاطر انتساب به اهل بیت دست به چنین دعوتى بزند، نمى تواند موفق باشد.(3)
با اینکه ابن خلدون اعتقاد به حضرت مهدى (ع) را بطور قطع رد نکرده اما آنرا بعید دانسته و در تعدادى از روایات آن مناقشه مى کند، دانشمندان نظرات وى را در این مورد و نسبت به یک عقیده اسلامى که روایات مربوط به آن مستفیض و متواتر است، ناروا و انحرافى دانسته اند و او را بدین گونه مورد سرزنش قرار داده اند که او مورخ است و تخصصى در روایت ندارد تا شایستگى این را داشته باشد که آن را مورد جرح و تعدیل و اجتهاد قرار دهد.
بزرگترین نقدى که در پاسخ او نوشته شده است کتاب "الوهم المکنون من کلام ابن خلدون" از دانشمندان محدث "احمد بن صدیق مغربى" است با بیش از یکصد و پنجاه صفحه که مؤلف مقدمهاى مفصل بر آن نوشته و نظریات راویان حدیث را که در صحت و تواتر روایات مربوط به حضرت مهدى است در ضمن مقدمه آورده و سپس اشکالاتى که بوسیله ابن خلدون به سندهاى بیست و هشت روایتى را که او ذکر کرده است یک به یک مورد نقد و پاسخگویى قرار داده و آنها را بى اساس و ضعیف دانسته آنگاه روایات مربوط به حضرت مهدى (ع) را تا یکصد روایت کامل کرده است.
پی نوشت: 1- مقدمه ابن خلدون، چاپ ، داراحیاء التراث العربى، ص 311 2- همان، ص 322 3- همان، ص 327. برگرفته از کتاب عصر ظهور
|
یکشنبه 86 آبان 27 |
نظر
|
طبقه بندی: آشتی با امام زمان
|
|
|
آن مرد در باران ..........
|
|
می خواهم از توبنویسم .باقلمی از جنس آسمان.اما بغض می کند،خودکارم را می گویم . بعد انگار که ساعت ها باریده باشد دفترم خیس خیس می شود .و من چون کودکی که ساعت ها زیر باران منتظر مانه است می نویسم : آن مرد در باران .......... باز هم نیامد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ برای تعجیل در ظهورش ، صلوات.
|
یکشنبه 86 آبان 20 |
نظر بدهید
|
طبقه بندی: آشتی با امام زمان
|
|
|
مکان و اقامتگاه امام عصر(عج)
|
|
مکان و اقامتگاه امام عصر(عج) کجاست؟!
احادیث بسیاری درباره اقامتگاه امام عصر(عج) وجود دارد بعضی به مکان اشاره می کنندو برخی برای حفظ جان ایشان این امر رامسکوت باقی می گذارند.
خبرگزاری شبستان: در میان مسائل مختلفی که پیرامون مباحث مهدویت مطرح است مکان و محل زندگی حضرت از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. با بررسی روایاتى که در این زمینه وجود دارد در می یابیم این روایات به سه دسته تقسیم می شوند:
1.برخی ازآن ها محل خاصى را تعیین نمی کند و جایگاه حضرت را در بیابانها و کوهها معرفى می کند. از آن جمله، حضرت مهدى (1) به پسر مهزیار مى فرماید: فرزند مهزیار! پدرم امام حسن(ع) از من پیمان گرفت... و فرمان داد که براى سکونت، کوه هاى سخت وسرزمین هاى خشک ودور دست را برگزینم. (1) این بخش از روایات گویاى آن است که حضرت از حوزه دسترسى مردم به دور است و به سختى و دشوارى زندگى می کند و کسی از محل زندگى وى آگاه نیست.
2. برخى روایات، منطقه خاصى را به عنوان محل سکونت آن حضرت نام مى برند و محدوده آن را نیز تعیین می کنند:
الف. مدینه و پیرامون آن : ابی بصیر می گوید از امام باقر(ع) شنیدم که فرمود: صاحب الزمان را عزلت و غیبتی است که درآن، نیرومند است به سى نفرى که با حضرت هستند و وحشت و تنهایى را از وى دور می کنند، و خوب جایگاهی است مدینه(2).
روایت دیگرى است که مکان حضرت را کوه رضوى، دراطراف مدینه نام مى برد. راوى می گوید: با امام صادق(ع) از مدینه خارج شدیم، به روحاء اطراف مدینه که رسیدیم، حضرت نگاهش را به کوهى دوخت و مدت زمانی ادامه داد... و فرمود: این کوه "رضوى" نام دارد. خوب پناهگاهی است براى خائف امام زمان (ع) در غیبت صغرى وکبرى. (3)
ب. مکه و پیرامون آن : برخى روایات استفاده مى شود که آن حضرت در مکانى به نام ذى طوى پیرامون مکه زندگى می کند واز همان جا نیز همراه یارانش قیام خواهدکرد. امام باقر(ع) فرمود: امام زمان(ع) را غیبتی است در بعضی از دره ها واشاره کرد به منطقه ذى طوى (4). درادامه این روایت و روایات دیگر، محل ظهور و خروج آن حضرت و مرکز تجمع یاران و دوستان وى نیز، همین منطقه یاد شده است. (5)
3. دسته سوم اخبارى است که مانند دسته اول، جایگاهى خاص را نام نمى برد، ولی از وى به عنوان فردى که با مردم حشر و نشر دارد و به گونه ناشناس زندگى می کند، نام برده است.
امام صادق(ع) مى فرماید: صاحب الامر(ع) در میان مردم رفت وآمد می کند، در بازار قدم مى زند، لکن او را نمى شناسند تا زمانى که خداوند به وى اذن دهد تا خود را معرفى کند... (6)
بین این سه دسته از روایات، تضاد و تنافى نیست نام بردن مکانى خاص، با زندگى به شکل ناشناس قابل جمع است انتخاب کوه ها و مکانهای دست نیافتنی در حال ضرورت و نیاز نیز امری طبیعی و موافق با اصل تقیه است. (7)
پی نوشت: 1. غیبة طوسى ص 266 2 . بحارالانوار، ج 52 ص 153 اصول کافى، ج1، ص 340 3. غیبة طوسى، ص 162 4 . غیبت نعمانی ص 182 5 . همان ص 315 6 . همان ص 164 7. چشم به راه مهدى، ص 351
|
شنبه 86 آبان 19 |
نظر بدهید
|
طبقه بندی: آشتی با امام زمان
|
|
|
اندیشه مهدویت و آسیب ها
|
|
اندیشه مهدویت و آسیب ها محمد صابر جعفری
مقوله مهم مهدویت، به دلیل اثرات بسیار حیاتبخش و بهجتزایی که دارد؛ در معرض خطرات و آسیبهایی است. نوشتار حاضر بدنبال طرح برخی آسیبها، با ذکر پیامدها و خاستگاه هر یک بوده و در پایان به مبارزه و درمان آن همّت گمارده است؛ این آسیبها به قرار ذیلاند: 1. برداشتهایی انحرافی از مقوله انتظار فرج؛ 2. افراط و تفریط در ارائه چهرة مهر و قهر از امام عصر(عج)؛ 3. طرح مباحث غیرضروری؛ 4. شتابزدگی و تعجیل؛ 5. توقیت و تعیین وقت ظهور؛ 6. تطبیق نادرست نشانههای ظهور؛ 7. افراط و تفریط در تبیین مفهوم غیبت؛ 8. ملاقات گرایی؛ 9. آرزوگرایان بی عمل؛ 10. عاشق نمایان دنیاخواه؛ 11. مدعیان دروغین مهدویت و نیابت خاصه و عامه؛ 12. عدم پیروی از ولایت فقیه و نواب عام؛ 13. فعالیتهای غرب و مستشرقان.
پیش در آمد هر امر مهمی به نسبت اهمیتش، در معرض خطرها و آسیبهایی است.مقوله مهم مهدویت هم با اثرات بسیار حیاتبخش و بهجت زای خود که کمترین آنها، امید به آینده و سر فرو نیاوردن در مقابل حوادث،ستمهاوسختیهاست، از این قاعده مستنثی نیست. آنچه بدنبال طرح آنیم؛ آسیبهایی است که پیش از ظهور و در دوران غیبت رخ مینماید. سخن از آسیبهای دیگر مانند آنچه در مقابل جریان قیام مهدوی رخ مینماید، را به وقتی دیگر وا میگذاریم. هدف این نوشتار، بررسی برخی آسیبها با تبیین آثار و خاستگاه هر یک است تا راه مبارزه و درمان آنها روشن گردد.
1. برداشتهای انحرافی از مقوله انتظار فرج 1ـ1ـ برخی انتظار فرج را در دعا برای فرج، امر به معروف و نهی از منکرهای جزئی منحصر دانسته و بیشتر از آن، وظیفهای برای خویش قائل نیستند. 1ـ2ـ گروهی دیگر، حتی امر به معروف و نهی از منکرهای جزئی را نیز بر نمیتابند. چون معتقدند در دوران غیبت، کاری از آنها بر نمیآید و تکلیفی به عهده ندارند، و امام زمان(ع) خود، هنگام ظهور کارها را اصلاح میکند. 1ـ3ـ پندار گروه سوم چنین است که جامعه بایستی به حال خود رها شود و کاری به فساد آن نباید داشت تا زمنیه ظهور ـ که دنیایی پر از ظلم و فساد است ـ فراهم آید. 1ـ4ـ گروه چهارم، انتظار را چنین تفسیر میکنند: نه تنها نباید جلوی مفاسد و گناهان را گرفت، بلکه بایستی به آنها دامن زد تا زمینه ظهور حضرت حجّت هر چه بیشتر فراهم گردد. 1ـ5ـ دیدگاه پنجم، هر حکومتی را به هر شکل ، باطل و برخلاف اسلام میداند و میگوید: ((هر اقدامی برای تشکیل حکومت در زمان غیبت، خلاف شرع و مخالف نصوص و روایات معتبر است)) به این استدلال که در روایات آمده است: ((هر عَلَم و پرچمی قبل از ظهور قائم(ع) باطل است.))[1]
پیامدها: پیش از طرح منشأ و علل چنین دیدگاههایی، لازم است برخی از پیامدهای این نظریات گفته شود تا مشخص گردد که چرا این برداشتها، برداشت انحرافی (انتظار تلخ یا منفی) نامیده میشود: 1- قانع بودن به وضع موجود و عدم کوشش برای تحقق وضعی برتر 2- عقب ماندگی توده 3- تسلّط بیگانگان و زبونی در مقابل آنها (نبودن استقلال و آزادی) 4- ناامیدی و پذیرش شکست در حوزه فرد و اجتماع 5- ناتوانی دولت و نابسامانی کشور 6- فراگیر شدن ستم و انفعال و بی تحرّکی در مقابل ظلم 7- قبول ذلّت و بدبختی در حوزه فرد و اجتماع 8- تنبلی و بیمسؤولیتی 9- مشکلتر ساختن حرکت و قیام امام زمان(ع) چرا که هر چه فساد و تباهی بیشتر شود، کار امام(ع) در مبارزه سختتر و طولانی میگردد 10- تعطیلی محتوای بسیاری از آیات و روایات مانند: امر به معروف و نهی از منکر، سیاست داخلی و خارجی، چگونگی برخورد با کفار و مشرکان، دیه، حدود، دفاع از محرومان عالم و... .
خاستگاه منشأ برداشتهای انحرافی عبارت است از: 1- کوته فکری و عدم بصیرت کافی نسبت به دین 2- انحرافات اخلاقی (برخی از قائلان دیدگاه دوم) 3- انحرافات سیاسی(برخی از قائلان دیدگاه چهارم و پنجم) 4- توهم اینکه امام زمان(ع) کارها را به وسیله اکراه و اجبار یا فقط از طریق معجزه انجام میدهد؛ پس نیاز به مقدمات و زمینهسازی نیست. 5- توهم اینکه غیر از امام زمان(ع) هیچ کس نمیتواند همه فسادها و تباهیها را به صورت کامل بر چیند و تمامی خیرها و صلاحها را در همه ابعاد و زمنیهها حاکم سازد؛ پس کاری از دیگران بر نمیآید. 6- هدف، وسیله را توجیه میکند: ((الغایات تبرّر المبادی؛ هدفها، وسیلههای نامشروع را مشروعیت میبخشد.)) پس بهترین کمک به تسریع در ظهور و بهترین شکل انتظار، ترویج و اشاعة فساد است. 7- عدم فهم صحیح روایتهایی که ظلم و جور آخرالزمان را مطرح میکنند و این اشتباه که پس بایستی، یا کاری به فساد و تباهی نداشت و در قبال آن، موضعِ بی طرفی اتخاذ کرد (دیدگاه چهارم) یا حتی دیگران را به گناه فرا خواند (دیدگاه پنجم). 8- جدای از مسایل سیاسی و اهل سیاست که به دنبال رکود جوامع اسلامیاند، عدم فهم روایات ((بطلان هر عَلَمی قبل از ظهور)) نیز، زمینه ساز دیدگاه پنجم است.
مبارزه و درمان قبل از پاسخ تفصیلی به دیدگاهها و علل اشتباهات، چند نکته را که در حل زیربنایی مطالب مذکور مفید است، یادآوری میکنیم: 1- علم و بصیرت در دین، در مقابل کج اندیشیها و برداشتهای غلط 2- تقوا در مقابل هوی و هوس 3- علم و بصیرت در حوزه سیاست و اجتماع برای تشخیص دوستان و دشمنان و روشن شدن عملکرد سیاست بازان 4- تبیین و روشنگری اندیشمندان و علما در حوزه مسائل دینی و سیاسی و اجتماعی 5- پیروی از علمای راستین که مصداق نایبان عام امام زمانند 6- به حاشیه راندن تفکرات متحجرانه و جمودگرا.
پاسخ تفصیلی: 1. حرکت امام زمان(ع) مانند امور دیگر، روال طبیعی دارد و قرار نیست همه امور، معجزه آسا صورت پذیرد. امام صادق(ع) فرمود: ((لو قد خرج قائمنا(ع) لم یکن الا العلق و العرق و النوم علی السروج[2]؛ قائم ما که قیام کند، جز عرق ریختن و خواب (از فرط خستگی و مبارزه پی در پی ) بر روی زینها نیست)). 2. قیام امام زمان(ع) زمینه سازی و آمادگی میطلبد. چنانکه در روایات، عدهای به عنوان زمینهسازان حکومت مهدی(ع) نامبرده شدهاند: ((فیُوطِئُون لِلمهدیّ یَعنی سُلطانه)).[3] در روایات دیگر، در توصیف منتظران واقعی آمده است: انّ اهل زمان غیبته و القائلین بامامته والمنتظرین لظهوره افضل من اهل کل زمان... اولئک المخلصون حقّاً و شیعتنا صدقاً و الدُّعاة الی دین الله سرّاً و جهراً[4]. ...آنان خستگی ناپذیر، در آشکار و نهان دیگران را به دین خدا فرا میخوانند. 3. اگر اصلاح به صورت کامل مقدور نیست، اصلاح در حد توان، ساقط نشده است. آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید 4. این دیدگاه ((هدف، وسیله را توجیه می کند)) از نظر دین کاملا اشتباه است؛ زیرا همان طور که حکومت حضرت مهدی(ع) ریشه کن کننده ظلم و جور و برپا کننده عدل است و از قلدری و قساوتْ تهی میباشد، راه پیدایش این مقصود نیز بایستی چنین باشد: از ظلم و جور دور، از قساوت و قلدری برکنار و از دروغگویی و ریاکاری خالی باشد. قداستْ مجوّز گناه نمیشود؛ چرا که گناه جز گناه نمیزاید و با ظلم نمیشود عدل به پا کرد و با عقیدة انتقام نمیتوان دادگری کرد.[5] 5. بدیهی است که لازم نیست همه مردم ظالم یا فاسد گردند تا ((ظلم فراگیر)) به وجود آید. آری، نگاهی کوتاه و گذرا به جهان نشان میدهد که ظلمْ عالم را فرا گرفته است، عدهای ظالمند و بسیاری مظلوم. از طرفی هیچ منافاتی ندارد که در کنار این ظلم وجور، دوستان و منتظران آن حضرت با زمینه سازی مثبت و آیندهساز، در اندیشه مقدمه چینی برای انقلاب جهانی ایشان باشند. پس ظلم و فساد به صورت نسبی در جهان شیوع دارد. امام صادق(ع) میفرماید: ((...لاوالله لایأتیکم حتّی یشقی من شقی و یسعد من سعد[6]؛ این امر (فرج) تحقق نمیپذیرد تا اینکه هر یک از شقی و سعید به نهایت کار خود برسند)). پس سخن در این است که گروه سعادتمند و شقاوتمند هر کدام باید به نهایت کار خود برسند. نه اینکه ((سعید))ی در کار نباشد و فقط اشقیا به منتها درجه شقاوت برسند. از سوی دیگر، بدیهی است که آیات و روایات ما را به مبارزه با ظلم و ستم فرا خواندهاند. پیامبر گرامی اسلام فرمودهاند: یکون فی آخر الزمان قوم یعملون المعاصی و یقولون انّ الله قد قدرها علیهم، الرادّ علیهم کشاهر سیفه فی سبیل الله؛[7] در آخرالزمان، گروهی معصیت میکنند و میگویند: ((خدا برای آنان چنین مقدّر کرده است.)) (کنایه از جبر) کسی که اینها را رد کند مانند کسی است که در راه خدا شمشیر کشیده است. 6 . در مورد ((بطلان هر عَلَمی قبل از ظهور)) گفتنی است که این روایات مانند احادیث دیگر لازم است بر قرآن، سنّت و عقل عرضه گردند تا مواردی مانند: ((حکومت))، ((تخصیص))، ((تخصّص)) و ((ورود)) و راههای دیگرِ جمع، اِعمال شود. حتی در روایات آمده است که اگر روایتی مخالف صریح قرآن بود، بایستی کنار نهاده شود. به هر حال آنچه آیات و روایات و عقل ما را به آن رهنمون میشوند، بطلان همه قیامها، فعالیتها و جریانهای قبل از ظهور نیست، بلکه منظور از بطلان قیام و عَلَم در روایات، بطلان قیامی است که به نام حضرت مهدی(ع) صورت گیرد ـ چنان که قیام زید و امثال آن در روایات معتبر، تأیید شدهاند[8] ـ به عنوان نمونه به ذکر روایاتی بسنده میکنیم: امام کاظم(ع) فرمود: رجل من اهل قم یدعو الناس الی الْحقِّ یجتمع معه قوم کزبر الحدید لاتزلّهم الریاح العواصف ولایملّون من الحرب ولا یجبنون وعلی الله یتوکلون والعاقبة للمتقین[9]؛ مردی از اهل قم، مردم را به حق دعوت میکند. طرفداران و یاران او، مردمی استوارند و آهنین که از جنگ خسته نمیشوند و از دشمن نمی هراسند و تنها به خدا توکل می کنند و عاقبت نیز از آن کسانی است که اهل تقوا هستند. در روایت دیگر، امام باقر(ع) کشتگان مبارزان قبل از ظهور را به عنوان شهید یاد میکند: ((...قَتْلاهْم شُهَداء))[10].
|
سه شنبه 86 آبان 15 |
نظر بدهید
|
طبقه بندی: آشتی با امام زمان
|
|
|
زندگى در عصر غیبت
|
|
زندگى در عصر غیبت هم براى خودش آداب و رسومی دارد که اگر آن را نشناسى و اصول اولیه اش را ندانى یک وقت به خودت مى آیى و مى بینى زندگى ات هیچ و پوچ است نه به جایى وصلى و نه توشه اى برداشته اى. پس، آماده شو تا ابف زیستن در دوران غیبت را بیاموزى، و مهارتهاى زندگى در آن را تجربه کنى. آماده شو تا راه آمدن امام را ماهرانه و آگاهانه گلباران کنى.
مهارت در شناخت دین خدا رحمت کند حافظ را، قرنها پیش گفت: جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند اگر آن روز هفتاد و دو ملت بودند که افسانه مى سرودند، امروز هفتاد و دو هزار ملت و مذهب و مکتب اند که هر یک ادعاى حق بودن دارند و تو را به سوى خود مى خوانند و تو متحیر مى مانى که این همه حق از کجا آمده و نمى فهمى کدام یک راست مى گویند و کدام دروغ، مگر آن که تلاش کنى تا به میزانى دست یابى که حجت تو باشد و تو را به تلقى صحیحى از دین برساند تا خطوط اصلى و فرعى را بشناسى، خط و ربطها را تشخیص دهى، تفاوت بدعت و سنت را درک نمایى، مراقب تحریفها باشى، از کج فهمى بپرهیزى، اهل تفسیر به راى نباشى، در برداشتهاى سنتى اسیر نشوى و قرائتهاى نو فریبت ندهد. باید آگاهى کسب کنى و آگاهانه حرکت کنى. باید مجهز به تفکر و تعقل و تدبر شوى، باید دامان دین شناسان آگاه را رها نکنى، و باید تقوا پیشه کنى که هر که متقى باشد خداوند به او فرقان را عطا مى کند.
مهارت در آراستگى به عدالت کسى که در وجود خود و در دنیاى کوچک درونش نتواند عدالت را به پا کند نمى تواند در دنیاى بزرگ بیرونى اش شعار عدالت خواهى بدهد. اگر توانستى قوا و نیروهاى خود را در حد تعادل نگه دارى، اگر میان شادى و غم، خنده و گریه، عشق و نفرت، محبت و کینه، دوستى و دشمنى حد وسط رإ شناختى، اگر زیاده روى و کم روى نکردى، اگر به موقع حرف زدى و به موقع خاموش ماندى، اگر هم اهل عبادت بودى و هم مرد کارزار، اگر زیبایى دنیا و عزت آخرت را یک جا خواستى، اگر توانستى علم و عرفان را با هم جمع کنى، اگر مرزها را شناختى، اگر نقش اجتماعى ات را در برابر پدر و مادر، همسر و فرزند، خویش و همسایه، دوست و رفیق، رئیس و ارباب رجوع، خوب ایفا کردى، اگر به خودت، به دیگران و به خدا ظلم نکردى، اگر حق را پایمال نکردى و حق خودت، حق دیگران و حق خدا را ادا کردى، آن وقت تو به عدالت رسیده اى و کسى که به عدالت آراسته شود و ماهرانه عدالت ورزد، راه را براى جهانى شدن عدل و ظهور منجى عالم هموار کرده است.
مهارت در دشمن شناسى ساده انگارى است که فکر کنى اگر آهسته بروى و آهسته بیایى کسى به تو کارى ندارد. دهها چشم یکسره تو را مى پایند تا از یک لحظه غفلتت استفاده کنند و اگر بى خیال آنها شوى آنچنان تو را فریب مى دهند که نفهمى چه بر سرت آمده است. حواست باشد، در عصر غیبت، دشمنان داخلى و خارجى هزار جور کلک و حقه سوار مى کنند تا سرمایه هاى مادى و معنوى تو را بگیرند و اگر در تدبیر از آنها کم بیاورى و یا در مقابلشان کوتاه بیایى، همه چیزت را باخته اى. باید دشمن را شناخت و متوجه او بود و اگر لازم شد - که مى شود - در برابر توطئه هایش ایستاد و مقاومت کرد. دشمن، گاهى جسورانه پیش مى آید، گاهى با احتیاط، گاهى رودررو مى ایستد، گاهى پشت سر، گاهى لباس سیاست تن مى کند، گاه فرهنگ و ادب و هنر. گاهى با شمشیر مى جنگد، گاهى با قلم. دشمن فیلم مى سازد، کتاب مى نویسد، دلسوزى مى کند، همدردى مى نماید و تا دلت بخواهد ادعا دارد براى همه چیز. دشمن گاهى در دل و درون تو خانه مى کند و مى شود نفس اماره، گاهى از تو فرسنگها فاصله دارد و مى شود شیطان بزرگ. به هر حال باید او را شناخت و با همه توان با او مبارزه کرد.
مهارت در صبر و پایدارى یا به درستى راهى که انتخاب کرده اى یقین دارى یا ندارى؟ اگر یقین دارى، تردید و دودلى چرا؟ چرا شک مى کنى در رفتن؟ و چرا سرزنشهاى دیگران تو را سست مى کند؟ همیشه عده اى هستند که از تو ایراد مى گیرند، انتقاد مى کنند، تو راسرزنش مى کنند ولى قرار نیست ایرادها و انتقادها و سرزنشها، تو را از مسیر حقى که مى روى باز دارد که اگر اینطور باشد تو هرگز به مقصدى که خودت انتخاب کرده اى، به هدفى که براى رسیدن به آن مى خواهى تلاش کنى، نمى توانى برسى.به خودت اعتماد کن و از آنچه که به تو مى گویند هراسى نداشته باش. نمى گویم بى توجه باش لابلاى این انتقادها و سرزنشها گاهى حرفهاى حسابى هم مى شود پیدا کرد، حتى خداوند هم مى فرماید: »همه حرفها را بشنوید و از بهترین آنها پیروى کنید«.اما یادت باشد اگر امروز، در عصر غیبت، از سرزنش دیگران بترسى و با هر حرفى جهت حرکتت را عوض کنى، فردا، در عصر ظهور، حجتى براى ارائه به امام خود ندارى، که او حاضر و ناظر بر عمل و نیت توست. پس صبور و پایدار بمان! دلا در عاشقى ثابت قدم باش که در این ره نباشد کار بى اجر
|
پنج شنبه 86 آبان 10 |
نظر
|
طبقه بندی: آشتی با امام زمان
|
|
|
نجوای ناگفته
|
|
یا صاحبالزمان! بسم اللّه الرّحمن الرّحیم مـژدهی آمـدنت قیمـت جـان میارزد تاری از موی تو آقـا به جهـان میارزد میگویند درد انتظار مثل درد دندان است که تا به سر نیامده به عمق جان اثر میکند. ولی ای کاش درد انتظارت مثل هزاران درد دندان بود. درد فراقت بند بند وجودم را میگدازد. نمیدانم چه وقت این سوز هجران به سر خواهد آمد و آن لحظهی باور نکردنی برایم به وقوع خواهد پیوست. یا صاحبالزمان! تا کی در آسمان به پرنده خیره شوم؟ تا کی در پیادهروی نگرانی انتظار قدم زنم؟ تا کی گلهای سرخ را به یادت بر پردهها سنجاق کنم؟ و تا کی شبهای جمعه به یادت بخوانم سلامٌ علی آل یاسین؟ چشم به راهم و در انتظارت، تا با دلی سوخته از فراقت در نیمهی شعبان برای خدمتگزاریت کمر همّت بندم. تا یار که را خواهد و میلش به که افتد
|
یکشنبه 86 آبان 6 |
نظر بدهید
|
طبقه بندی: آشتی با امام زمان
|
|
|
نامه ای به آقام
|
|
چه بی عار مردمی هستیم ما! چه بی آب چشمانی در سر کاشته ایم! چه بی رقص دست و پایی به خود آویخته ایم!«چه بی نشاط بهاری که بی تو می رسد!» فریاد!از این روزهای بی فرهاد. حسرتا!از شبهای بی مهتاب. فغان!از چشم و دل ناکشیده هجر. آیا هنوز،نوبت مجنون است و دور لیلی؟پنج روزی که نوبت ماست، مغلوب کدام برج نحس است؟تهمت نحس، اگر بر زحل ننهم، با طالع پرده نشین،چه می توانم گفت؟ حافظ!یک بار دیگر بر سینه ی مرده خوار من بنشین و بخوان! کاروان رفت وتو در خواب و بیابان در پیش کی روی؟ ره زکه پرسی؟چه کنی چون باشی؟ مهپاره های سعدی،اینک همه بر سفره ی مار و مورند.تو که از ماه تا ماهی،بر خوان خود،نشانده ای،از او این خاکساری را بپذیر: در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم. بدان امید دهم جان، که خاک کوی تو باشم. شمس را در مثنوی نمی آراستی،اگر دیده بودی،خورشید چه سان،هر صبح بر سر و روی موعود ما بوسه می زند؛چه سان، هر شب،ماه در گوشه ی محراب سهله،به عقیق خاتم او می اندیشد؛چه انبوه ستارگان، غبار راه او،بر خود می آویزند،چه دلفریب غنچه هایی،که در نسیم یادش، سینه می گشایند! نی را به شکایت نمی خواندی،اگر دیده بودی،در نیستان چه آتشـی افتاده است! ای قیامتگاه محشر! در این غوغای عاشق پیشگی ها،کسی هم تو را جست؟ کسی گفت آیا،به شَکَر خواری،نباید از شکرساز غفلت کرد؟به مه پرستی،از آسـمان نباید چشم دوخت؟شراب نیم خورده نباید،به پای درختان انگور ریخت؟دهان را که معدن بوسه و کلام است،از ناسزا نباید انباشت؟ کسی گفت آیا: دوست دارد یار این آشفتگی کوشش بیهوده،به از خفتگی…؟ ولی من که از هزارْ زخمِ شرافت،در مریضخانه ی عشقم،با تو می گویم.از درازیِ راه؛از سنگینی بار؛از گل اندودی دل؛از پا و دست بی دست و پا؛از گنگی سر؛از تنگی رزق؛از بی رحمی باغبان هایی که فقط،پاییز و زمستان، آهن به در چوبین باغ می کوبند،و تیغ و تبر را خط و نشان می کنند. با تو می گویم.از شوکران غیبت،که هنوز بر جام انتظار می ریزد؛ از بغض های جمعه شب،که گلو می فشارد،سینه می دَراند،و عبوس می نشیند. باور کن که بی عمر، زنده ایم ما. و این بس عجب مدار؛ «روز فراق را که نهد،در شمار عمر». که گفت عمر ما کوتاه است؟عمر ما هزار و اند حجله دارد. روزگار درازی است در نزدیک ترین قلّه به آسمان-میان ابرها-نفس از کوهستان سرد زندگی گرفته است. بی عمر هم می توان زندگی کرد،و ما این گونه بودن را از سرداب سامرّا تا روزگار اکنون،پاس داشته ایم. ای شادترین غم! شکوه تو چنین مرا به شکوه واداشت،ومن از صبوری تو در حیرتم. آرزونامه های مرا که یک یک،پر می دهم،به دانه ای در دام انداز، و آنگاه،جمله ای چند بر آن بیفزا؛تا بدانم که نوشتن را خاصیتی لست شگرف. اینک کودک دل را به خواب می برم: «شِکْوه چرا؟مگر نه این که غیبت،سراپرده ی جلال است، و غمگنانه ترین فریادِ عاشقان،جشن حضور؟».
|
سه شنبه 86 آبان 1 |
نظر
|
طبقه بندی: آشتی با امام زمان
|
|
|